فرهنگ وهنر

ماجرای خدمتی که عباس کیارستمی در دهه ۷۰ به سینمای ایران کرد چه می بود؟/ بازدید نگاه مسئولان به مقوله سینما و فرهنگ/ ویدئو_صبح سریع


به گزارش صبح سریع

فریدون جیرانی روبروی ابوالحسن داوودی، کارگردان و تهیه‌کننده و فرهاد توحیدی، فیلمنامه‌نویس نشست و درمورد شرایط روز سینمای ایران سخن انها گفتند.

در بخشی از این گفتگو فریدون جیرانی به سینمای عباس کیارستمی و تاثییر آن در دهه ۷۰ شمسی پرداخته است و با مهمانان به بازدید آن شرایط و دوره‌های بعد از آن پرداخته‌اند.

در ادامه این قسمت سخن بگویید‌های جیرانی و ابوالحسن داوودی را می‌خوانید و می‌بینید:

در تحلیل دولتمردان فرهنگی دهه ۷۰ زیاد از عناصر که امکان پذیر به تعبیر الان مزاحم به نظر همراه شوند، کارکردشان به سود دولت و حاکمیت هم می بود

*تفکر عباس کیارستمی با خانه دوست کجاست و کلوزآپ علتشد روشنفکری همه دنیا فهمید این‌جور سینما شوند و تاثییر جهانی گذاشت.

داوودی: و امر مهمی که داشت این که در تحلیل زیاد از دولتمردان فرهنگی آن زمان زیاد از این عناصر که امکان پذیر به تعبیر الان عناصر مزاحم به نظر همراه شوند، آن زمان کارکردشان به سود دولت و حاکمیت هم می بود. یعنی یک جوری چهره جمهوری اسلامی را در دنیا یک چهره دلنشین‌تر و قابل قبول‌تری نشان می‌داد.

در عرصه فرهنگ طبق معمولً سیاست‌هایی که زیاد تند و تیز است، زیاد تر از هر جایی تبدیل به شمشیر دولبه می‌شود

*چهره را زیاد عوض کرد.

تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ها درباره انتخابات، سیاست، اقتصادی، ورزشی، حوادث، فرهنگ وهنر و گردشگری و تکنولوژی را در وب سایت خبری صبح زود دنبال کنید.

داوودی: اشکال بزرگی که در روش و سیستمی که به نظر می‌آید حاکمیت سپس از این جریان در پیش گرفت، [این است که]به نظرم حاکمیت را زیاد تر تبدیل کرد به یک حاکمیت ترسیده که برای این که از شرایط پیشگیری کند درخت را از بن برید. یعنی تلاش کرد درخت را به‌نوعی از ریشه دربیاورد یا خشک کند، نفت بریزد که ریشه‌اش هم خشک شود؛ و این دقت را نداشت که همه این عناصر حتی منتقدترین‌شان، حتی افرادی که به نظر اوج اپوزیسیون جریان حاکمیت می‌آیند، نهایتاً در این سیستم پیچیده فرهنگی و ارتباطی که در دنیا هست می‌توانند منافعی را هم برای دولت بیاورند. به‌خصوص در حوزه فرهنگ. در حوزه سیاست اگر این را ببینید سیاست برخورد‌های زیاد سلبی و تند و تیز را امکان پذیر جواب بدهد، اما در عرصه فرهنگ طبق معمولً سیاست‌هایی که زیاد تند و تیز است، زیاد تر از هر جایی تبدیل به شمشیر دولبه می‌شود. شمشیر دولبه‌ای که سپس از یک مدتی بیشترین خسارت را برای خود آن شمشیرزن به وجود می‌آورد. این چیزی می بود که دوستان تحلیل نکرده بودند.

جشنواره فجر به جشنواره عمار و یک جشنواره شهرستانی زیاد تر شباهت دارد/ قبل از این که بگوییم جیرانی چه چیزی بسازد، می‌گوییم جیرانی چرا بسازد؟

در واقع احتمالا با اهمیت ترین مساله‌ای که وجود داشت این می بود که در این دوره دوستان کاملاً بدون هرگونه تحلیلی بر پایه شرایط مدرن امروز سینما و جامعه رفتاری را پیشه کردند که از همین الان می‌بینیم خسارت‌هایش چطور اتفاق افتاد. برای مثالً جشنواره فجر تقریباً جزو دولتی‌ترین جشنواره‌های دنیا محسوب می‌شود. برای مناسبتش، ویترینش، برای این که سال‌های سال همه درگیرش بوده‌ایم. این که جشنواره فجر مدام زیر سایه سالگرد انقلاب حرکت کرده و تبدیل به ویترینش شده، با همه لطمه‌هایی که زده، اما علتشده خود این جامعه در دورانی تبدیل به یک چهره ملی و جهت ربط بین این دو هم بشود

 جشنواره فجر واقعاً به جشنواره عمار و یک جشنواره شهرستانی زیاد تر شباهت دارد که یک نهاد و جریان حکومتی برگزار می‌کند تا چهره‌ای که هم اهالی سینما و هم مردم آن را پذیرفته بودند

یعنی بین حاکمیت و مردم و به‌خصوص قسمت فرهنگی و سینمایی. الان عکس جشنواره فجر را نگاه کنید. جشنواره فجر واقعاً به جشنواره عمار و یک جشنواره شهرستانی زیاد تر شباهت دارد که یک نهاد و جریان حکومتی برگزار می‌کند تا چهره‌ای که هم اهالی سینما و هم مردم آن را پذیرفته بودند که این شرایط به علت وضعیتی که داریم بهترین شکلی است که می‌تواند الان برگزار شود. اشکالاتش را هم پذیرفته بودند، اما الان اتفاقی که از سال قبل به شکل عمده و آشکار اغاز شد، تاثیرش را همین امسال چه مقدار در سطحی شدن و از دست دادن کیفیت گذاشته است. از دست دادن هویت به‌خصوص حتی بخشی که مربوط به حاکمیت می بود.

یعنی این به نظرم خسارتش زیاد عمده‌تر از چیزی است که جشنواره فجر برای مردم داشت و دوستان این را در تحلیل خودشان فهمید نشدند که هر کدام از این اتفاقات، از این شمشیر از رو بستن‌هایی که در واقع نفی کردن یک طیفی که فکر کنند چرا برویم جستوجو این که آقای جیرانی چه چیزی می‌خواهد بسازد. اصلاً آقای جیرانی چرا باید فیلم بسازد. هنگامی این تفکر غالب می‌شود و این می‌شود که قبل از این که بگوییم جیرانی چه چیزی بسازد، می‌گوییم جیرانی چرا بسازد؟

سینمای ایدئولوژیک و سینمای پروپاگاندا از یک جایی به سپس خودش را همانند خوره می‌خورد به این علت که نمی‌تواند با مخاطب ربط برقرار کند

این تفکر خسارتش قبل از هر چیز به خودشان برمی‌گردد. به این علت که سیستمی که در تحلیل شما و فرهاد هم می بود، رشد کردن سینمایی ایدئولوژیک و سینمای پروپاگاندا از یک جایی به سپس خودش را همانند خوره می‌خورد. چون سینمای پروپاگاندا به علت این که نمی‌تواند با مخاطب ربط برقرار کند و پل‌هایی را که مخاطب خودش نیاز دارد با فهمیدن و سلیقه خودش کشف کند و واردش شود، نمی‌تواند آن‌ها را بسازد؛ به این علت روزبه‌روز چه دولت بخواهد چه نخواهد، گران‌تر و غیرقابل ساخت‌تر می‌شود و به جایی می‌رسد که دیگر سینما، حتی سینمای پروپاگاندا، امکانش از دست دولت و نهاد‌های سازنده هم خارج می‌شود. چون این‌ها مخاطب ندارند.

در تولیدات سال قبل، تعداد محدود محصولاتی که بنیاد فارابی به گفتن با اهمیت ترین بنیاد تحکیم‌کننده سینما که به این علت شکل گرفته می بود… به این علت که حمایتکند یکسری محصولات ساخته شود تا رابط بین فرهنگ ایدئولوژیک و حاکمیتی و مردم باشد…، اما عملاً به چه سرنوشتی دچار شده؟

محصولات امسال هیچ شانسی در ربط با مخاطب ندارند/ کوتوله کردن و سر بریدن فردی که سرش از بین جمع بیرون می‌آید جواب نمی‌دهد

سال قبل و امسال تقریباً ۲۰ محصول داشتیم که از این تعداد تماماً در اختیار نهاد‌های گوناگون بوده و اندوخته‌هایی که زیاد تر اندوخته‌های دولتی بوده‌اند و احتمالا به جز یکی دوتا- که گمان دارد بر پایه آن چیزی که دیده‌اند باشد، من هیچ کدام از محصولات امسال را ندیده‌ام-، اما افرادی که دیده‌اند به جز یکی دو مورد بقیه‌شان هیچ‌گونه شانسی برای این که کمترین اقبالی را بتوانند در ربط با مخاطب و مخاطب عام به وجود بیاورند [نداشتند]نه یک گروه خاص، گروه انتخاب‌شده که پول بدهند.

افرادی که تصمیمات فرهنگی می‌گیرند با شرایط و افرادی مواجه می‌شویم که همان مثال معروف را به یادمان می‌آورند که بر سر شاخ نشسته‌اند و بن می‌برند و فهمید نیستند که این حرکت خشن، سلبی و تحریک‌کننده که پیش گرفته‌اند، فرار به جلویی که می‌بینیم که روزبه‌روز زیاد تر می‌شود، این لجبازی از طرف همه تصمیم‌گیران نسبت به این که همین است که هست، این سیاست حتی هنگامی به جایی می‌رسد که دیدیم سپس از جشنواره فجر هنگامی این مقدار مهجوریت را مشاهده کردند، به جای این که این را تحلیل کنند، روزنامه معروفی که زیاد تر از همه نسبت به این داستان عکس العمل دارد، گفتن می‌کند چه خوب شد که پای همه این عناصر را از سینما قطع کردید و ما همین را می‌خواستیم.

این کوتوله کردن و سر بریدن فردی که سرش از بین جمع بیرون می‌آید، به نظر می‌آید اولین چیزی است که امکان پذیر به ذهن هر آدم عامی بیاید که برای این که با یک مساله و بحران حاد مواجه شود، چیزی که فکر می‌کند می‌تواند عامل بحران باشد از اول سرش را قطع کند. این فرهنگ جواب نمی‌دهد. این در سینما جواب نمی‌دهد. اتفاقی که احتمالا افتاده و دوستان کاملاً ندیده گرفته‌اند تحول ماهیت جریانات و نوع ارتباطات فرهنگی است که سینما جزو عمده‌ترین‌شان است.

در بین محصولاتی که تشکیل می‌شود که حتی مربوط به سینمای زیرزمینی هم نیست؛ همین فیلم آقای صناعی‌ها فیلمی است که زیاد اشکار و قانونی پروانه ساخت گرفته و با همه اصول و نظارت‌های دوستان ساخته شده، اما چرا تبدیل می‌شود به یک جریانی که همانند لیف خرما نمی‌دانند چه‌کار او کنند. فیلمی که همه مرحله های قانونی را طی کرده و بر آن مبنا ساخته شده.

اگر بخواهیم به تعبیر همان اواسط دهه‌های ۶۰ و ۷۰ نگاه کنیم، این فیلم باید از جانب مردم و حاکمیت افتخار سینمای ایران باشد. امکان پذیر حاکمیت نسبت به آن نقد هم داشته باشد هیچ ایرادی ندارد می‌تواند نقدش را داشته باشد، اما از یک طرف به گفتن یک تصویری [که جامعه آزاد را نشان می‌دهد]، جامعه‌ای که در آن امکان سخن زدن و ابراز سلیقه‌های گوناگون وجود دارد، بیشتر از هر چیزی آن فیلم می‌تواند به حاکمیت و جریان بین‌المللی پشتیبانی کند. ۴۰ سال است که با پوست و گوشت و استخوان و تورم این را توانایی می‌کنیم که هیچ جور از این شرایط جهانی جدا نیست.

دسته بندی مطالب

اخبار کسب وکار ها

خبرهای ورزشی

خبرهای اقتصادی

خبرهای فرهنگی

اخبار پزشکی

اخبار فناوری



منبع