سلامتی

با “دلسوزی برای خود” و حس “قربانی شدن” خداحافظی کنید_صبح سریع


به گزارش صبح سریع

یک بار برای همیشه با این حس که قربانی شده اید و این که  مدام برای خود دل بسوزانید، خداحافظی کنید تا درهای یک زندگی شاد و شوق انگیز به روی تان گشوده شود. 

واقعا هیچ کس دوست ندارد که قربانی شود؛ ولی دلنشین این جاست که برخی افراد گمان می برند که اگر به دیگران بفهمانند که قربانی شده اند، دقت آن ها را به خود جلب می کنند و از مزایا بازی کردن نقش یک قربانی در راه دیگران به وفور بهرهمند می شوند. 

 روشن است که این افراد براین باورند که در این صورت می توانند صاحب  مزایایی شوند که در غیر این صورت امکانش نبوده است.

زندگی زیاد تر سخت و دشوار است، چه برای ما و چه برای دیگران در کل جهان. هر کس در هر گوشه و کناری از این گیتی با مشکلات خاص خودش دست و پنجه نرم می کند. برخی تحمل می کنند و برخی دیگر سختی ها را بر نمی تابند. 

از نظر تعداد بسیاری که اندیشه ای دارند و بر احوال زمین و زمان تأمل می کنند، خود ِ این سختی ها و مانع ها موهبتی از سوی زندگی اند؛ هدایایی که بشر را رشد می دهند.

بودا معتقد می بود که «درد» در زندگی اجتناب‌ناپذیر است و «رنج» جوابِ ما به دردِ اجتناب‌ناپذیر زندگی است، به این علت «رنج» اختیاری است. نوشته اساسی این است که افراد عموما به رنج‌های حاضر دامن زده و بر شدتِ آن‌ها می‌افزایند.

رنج بخشی از زندگی در جهان است و به اشکال گوناگون همانند غم و اندوه، هراس از دست دادن و سوگواری ظاهر می‌شود. اکثر مردم (اگر نه همه) این اشکال رنج را در مقطعی از زندگی خود توانایی می کنند. مصیبت وارده از سوی نیروهای خارجی اجتناب‌ناپذیر است، اما ما می‌توانیم رنج زیاد تر را به حداقل برسانیم.

تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ها درباره انتخابات، سیاست، اقتصادی، ورزشی، حوادث، فرهنگ وهنر و گردشگری و تکنولوژی را در وب سایت خبری صبح زود دنبال کنید.

و این در گرو این است که : نگاه مان را به جهان تحول دهیم، تصمیم های آگاهانه و درست بگیریم و انتخاب کنیم که با این مانع ها چطور برخورد کنیم.

احساس قربانی شدن و دلسوزی برای خود

لنگر انداختن در قربانی بودن

همه ما در زندگی با کس یا افرادی برخورد کرده ایم که مدام از همه چیز شاکی اند. آنها با به مسئولیت گرفتن نقش یک فرد صدمه دیده و درد کشیده زیاد تر دنیا یا دیگران را سرزنش می کنند، اما برای خارج شدن از سیاهچاله ای که انگارً در آن دفن شده اند، کاری انجام نمی دهند. 

آنها افرادی می باشند که در قربانی شدن لنگر انداخته اند، یعنی تصمیم گرفته اند و خوش دارند که مدام ناخشنود باشند، حس بدبختی بکنند، برای خود دل بسوزانند و دیگران را با هر روش و سلاحی مجاب کنند که برایشان دل بسوزانند. 

این افراد می نالند که روزگار با آنها بد تا کرده است؛ آن ها قربانی درد و رنج عظیمی اند که هیچ راه دررویی هم برای شان وجود ندارد.


شوربختانه فردی که در قربانی شدن لنگر انداخته، قادر نیست راه برون رفتی بیابد؛ تلاشی هم نمی کند که به درآید، واین این چنین روز به روز زیاد تر در آن فرو می رود. 

اطرافیان شان تلاش بی نتیجه و مذبوحانه ای می کنند تا مفرّی برایش بیابند اما راه به جایی نمی برند. نگاه بدبینانه این چنین افرادی همه راه ها را سد می کند. و اطرافیان این چنین افرادی زیاد در عذابند.  

اگرچه فردی که بیشترین رنج را می‌کشد خود قربانی است، چون در اعماق وجودشان حال و حس بدی دارند؛ زیاد تر عزت نفس پایینی دارند و فکر می کنند با ایفای نقش قربانی محبت و دقت را به خود جلب می کنند.

 

چطور فردی که نقش قربانی شدن را بازی می کند تشخیص دهیم؟

دلسوزی برای خود

آنها می خواهند دیگران رنج شان را ببینند و برای شان دل بسوزانند

هنگامی دوستان و نزدیکان این چنین فردی در پی پشتیبانی کردن به او برمی آیند، حس می کند که به دعوا شده است و وحشت می کند. علاقه ای ندارد که نجات اشکار کند؛ فقط وقتی راضی می شود که دیگران برایش دل بسوزانند ؛ برای مثالً بگویند: «بیچاره»، «زندگی با تو زیاد بد حرکت کرده است» یا «واای ، عزیزم ، تو چه مقدار بدبختی کشیدی، چه مقدار بد شانسی آوردی”. 

اگر بخواهید آنها را تشویق کنید که مسئولیت زندگی خود را بر مسئولیت بگیرند و برای یافتن راه حل تلاش کنند، آزرده می شوند و فکر می کنند شما آنها را فهمیدن نمی کنید یا نمی خواهید خود را به جای آنها بگذارید.

 

آنها مدام عالم و آدم را تقصیر کار می دانند

قبلاً اشاره کردیم که اگرچه درست است که زندگی دست اندازهای زیاد دارد، اما نحوه رویارویی ما با این چالش‌ها است که مقدار نشاط ما را تعیین می‌کند.

سرزنش کردن  دیگران و روزگار منفعت ای ندارد. این نگرش فقط تبدیل تداوم مشکل می شود.افرادی که خود را قربانی می دانند به جستوجو راه حل نیستند، بلکه تا وقتی که خود و دیگران خسته شوند به ناعادلانه بودن زندگی اعتراض می کنند.

ذهنیت قربانی شدن

آنها از نظر عاطفی دیگران را می فریبند

آنها از تاکتیک تحریک حس غم و اندوه در دیگران برای به دست آوردن امتیازات خاص منفعت گیری می کنند.

برای مثال مادری به پسرش می گوید” عزیزم، من از بچگی بزرگت کردم، تر و خشکت کردم، اکنون می‌خوای بری و با همسرت زندگی کنی و مرا تنها بگذاری»، یا برای مثال «من زیاد زحمتت رو کشیدم، خودمو فدا کردم ، اکنون اگر نمره خوبی بگیری، مامان حالش خوب می شه، درمان می شه». 

به این جملات دقت کنید در همه این موارد فرد حس می کند خودش را فدای فرد دیگر کرده است، قربانی شده و اکنون دیگران باید تاوانش را بپردازند! به این ترتیب کل مسئولیت را بر گردن فرد روبه رو می اندازد.

 

با این افراد چه کنیم؟

به زبان ساده: داخل بازی آنها نشوید

اگر دچار سیاه نمایی و فریاد افرادی باشیم که نقش قربانی را بازی می کنند، آنها را تحکیم می کنیم و به آنها پشتیبانی نمی کنیم، بلکه به آنها بدی می کنیم. مشکل این است که انجام این کار زیاد دشوار است، چون فرهنگ ما از سنین پایین به ما آموخته است که باید نسبت به افرادی که رنج می‌برند و به دیگران پشتیبانی می‌کنند، دلسوزی کنیم..

حس گناه و عذاب وجدان به شما دست ندهد

 هنگامی نوشته به یکی از اعضای خانواده مربوط می شود، همه چیز پیچیده تر می شود. چه فردی می تواند به مادرش که شاکی است و خودش را رنج دیده و قربانی شده فکر می کند، پشتیبانی نکند؟ چه طور می توان با پدر یا فرزند یا دوستی که غمگین است، افسرده است، حس می کند فدا و قربانی شده است، همدلی نکرد .


یقیناً که آدم تحت تأثیر قرار می گیرد. همدلی و همدردی کنید ،اما واقعا زیاد در دلسوزی در جا نزنید؛ مطمئناً این راه حل اش نیست، چون این طور ما هم در تحکیم حس قربانی شدن او دخیلیم؛ و این طور هیچ کمکی به او نمی کنیم. 


خودتان را کنترل کنید. تسلیم نشوید و با نگاهی درست و انسانی به کل مساله و نیز درنظرگرفتن عواطف و احساسات فرد روبه رو تان بکوشید واقعا برایش مفرّی اشکار کنید.

احساس دلسوزی برای خود

هیچ زمان به حس قربانی بودن ِ آنها دامن نزنید

به آنها بباورانید که در کنارشان هستید و می مانید تا پشتیبانی شان کنید راه حلی اشکار کنند. کم کم بگویید: ” خُب دیگر شِکوه و ناله کافی است، باید که راه حلی اشکار کنیم”؛ یا این که مثال هایی بزنید از این که او تنها فرد رنج دیده در جهان نیست و چه بسا افرادی با مصیبت هایی زیاد بزرگ تر در همان حوالی با شجاعت با مصائبشان دست و پنجه نرم می کنند. 

باید بدانیم که توانایی شاد بودن توانایی درست رنج کشیدن است، هنگامی که یاد بگیریم چطور رنج‌هایمان را بیابیم، در بغل بکشیم و فهمیدن کنیم زیاد کمتر رنج می‌کشیم.

یکی از دشوارترین کارها برای ما پذیرفتن این حقیقت است که: هیچ قلمرویی نیست که در آن تنها نشاط باشد و بس، بی‌هیچ رنجی…. 

باید رنج‌ها را دگرگون کرد با این تفکر که بدانیم نقطه روبه رو رنج نشاط است. ما از این غافلیم، توانایی نشاط هم‌زمان توانایی درست رنج بردن است.

دسته بندی مطالب

اخبار کسب وکار ها

خبرهای ورزشی

خبرهای اقتصادی

خبرهای فرهنگی

اخبار پزشکی

اخبار فناوری



منبع