گزارش میدانی از نانوایی ها؛ نان دزدها زیاد شدند_صبح سریع
[ad_1]
به گزارش صبح سریع
نسیهفروشی هم دارید؟ «دفتری داریم برای ثبت نانهایی که بدون پرداخت بردهاند. مردم این منطقه – شوش – ضعیف می باشند، پول ندارند، نسیهای میبرند.»
خریدشان کمتر شده؟«برای مثالً فردی که قبلاً ۲۰ نان میبرد، اکنون تعداد کمتری میخرد. از نظر تعدادی کمتر شده، چون قولهای غذایی هم کمتر شده. قبلاً سهوعده در روز غذا میخوردند، اکنون شده دو وعده. این نوشته روی مقدار فروش ما هم تاثییر گذاشته. برای مثالً در یکی دو هفته تازه فروش ما کم شده.»
مردم نان ارزان میخواهند؟ «قطعاً. زیاد تر لواش و تافتون میخرند. بربری و سنگک گران شده. توانی ندارند. بههرحال فقط نان نیست، باید یک چیزی هم داخل آن بگذارند و بخورند. مشتریان ما از جلوی مغازهمان رد خواهد شد درحالیکه یک بسته نان لواش زیربغلشان است، آنها قبلاً مشتری نان سنگکی بودند.»
اینها نتیجه او گفتوگوی چند ساعته با نزدیک به نانوایان ۱۵ نانوایی در مناطق جنوبی تهران است؛ جوادیه، راهآهن، شوش، هرندی، لب خط، زربافیان و خاوران. نانوایان میگویند که بهظاهر نان سهمیهای نیست، اما سهمیهای فروخته میشود. بیشتر از ۳۰ نان، تراکنش نامتعارف بهشمار میرود. آنها سهمیه نان دارند، سهمیهشان همه شد، باید آزاد بخرند. قیمت آزاد بالاتر است.
نوزدهم شهریورماه، رئیس اتحادیه نانوایان سنتی تهران، آخرین تغییرات قیمت نان را خبرداد؛ قیمتی که با تایید وزارت سرزمین تحول کرد. هرچند نانوایان ازقبل به پیشواز رفته بودند. بر پایه اظهار این اتحادیه، قیمت نان لواش افزایش نزدیک به ۴۰ درصدی و قیمت نان سنگک افزایش نزدیک به ۶۶ درصدی را مشخص می کند. نان سنگک ساده از سه هزار به پنج هزار تومان، نان بربری ساده با آرد نوع یک از هزار و ۸۰۰ تومان به ۲۵۰۰ تومان، بربری ساده با آرد نوع دو از دو هزار و ۵۰۰ تومان به سه هزار و ۵۰۰ تومان، نان لواش با آرد نوع یک از ۵۰۰ تومان به ۷۰۰ تومان، نان لواش نوع دو از ۶۵۰ تومان به ۹۰۰ تومان، نان سنتی تافتون با آرد نوع یک از ۹۰۰ تومان به ۱۲۶۰ تومان و نوع دو از یک هزار و ۲۰۰ تومان به یک هزار و ۵۰۰ تومان تحول کرد. این چنین قیمت نان ماشینی تافتون با آرد نوع یک از ۷۰۰ تومان به ۸۵۰ تومان و نوع دو از یک هزار تومان به یک هزار و ۲۰۰ تومان رسید. آرد نوع یک و نوع دو، به قیمت دولتی و نیمهآزاد آن مربوط میشود.
افزایش خرید نان ارزان
محله لب خط در نزدیکی میدان شوش، از مناطق کمبرخوردار است. مردم این محله مصرف نان بربریشان کم شده، کاسبانی که از مناطق دیگر میآیند، مشتریشان می باشند اما مردم، آنها که ساکن این منطقهاند، از جلوی مغازه یحیی رد خواهد شد درحالیکه یک بسته نان لواش زیربغلشان است: «اینها قبلاً مشتریهای ما بودند. اکنون دیگر بربری نمیخرند، سر نانوایی لواشی صف میبندند.
«لبخط»، محلهای از نظر اقتصادی ضعیف است و نان هم همانند زیاد از کالاها و مواد غذایی دیگر با گران شدن، فروشاش هم کمتر میشود؛ هرچند به حرف های نانوایی بربری محل؛ «بدون نان که نمیشود زندگی کرد.» اهالی اما راه فرد دیگر اشکار کردهاند؛ خرید نان ارزانتر: «نان بربری با کنجد نزدیک پنج هزار تومان است اما نان لواش ۷۰۰ تومان. لواش بهصرفهتر شده.» عصر روز سهشنبه جز یک نفر داخل مغازه نیست. دو نانوا مشغول کارند. یکی خمیر میزند و آنیکی با چوبی همانند پارو، نان را داخل تنور گداخته، فرو میکند. نانوا عصبی است؛ از کیفیت پایین نان، از مشتریهایی که رفتهاند و از رانتی که برای خرید آرد وجود دارد: «شما این نان را ببین، زیاد بیکیفیت است، نان نباید اینطور باشد.»
نانهایی که تازه از داخل تنور بیرون آورده و روی توری فلزی پرت میکند را مشخص می کند: «آرد هم دست دلال است. چرا باید آرد ما از خراسان شمالی بیاید؟ آرد بیکیفیت. ۲۰ دقیقه باید در دستگاه بماند که بتوانیم با آن کار کنیم. این هم میشود نتیجهاش.» نان سنگک، بیرمق و خمیده وارفته است.
نان مجانی میدهیم
چندصد متر جلوتر، خیابانی که انتهایش به میدان شوش میرسد، نانوایی بربری است. بربری ۲۵۰۰ تومان است، با کنجد چهار هزار تومان: «ما نسیهفروشی نداریم، اما در کاسبی نمیشود نسیه نداد. برخی زمانها مشتریها کارت بانکیشان را نیاوردهاند، به آنها نسیه میدهیم. به هر حال وسع مردم این منطقه پایین است، روزی ۵۰-۴۰ نان را مجانی میدهیم، برخی از اهالی پول خرید نان ندارند، ما آنها را میشناسیم، میآیند نان میگیرند و میروال.»
مرتضی ۱۰ سالی میشود که در این خیابان نانوایی بربری دارد؛ آردش نوع یک است، یعنی دولتی: «این آرد سهمیهای است، یقیناً با آرد نوع دو، ۵-۴ هزار تومان اختلاف قیمت دارد، از نظر کیفیت تفاوتی ندارد. یقیناً به نظر میرسد قرار است آرد را آزاد کنند.» سهمیه آنها سالانه ۳۰۰ کیسه است، هر کیسه ۴۰ کیلوست اما به بهانههای گوناگون سهمیهشان را کم کردهاند؛ یکی از آنها تراکنش نامتعارف است: «برای مثالً به ما میگویند بالای ۱۵ نان تراکنش نامتعارف است. میگوییم تعریف نامتعارف چیست؟ میگویند نمیدانیم از اتحادیه سوال کنید. اما اتحادیه اصلاً خبر ندارد. منظورشان سهمیه بیشتر از حد مجاز است. با همین بهانه از هر نانوایی ۳۰ کیسه آرد کم کردهاند. در تهران ۱۰ هزار نانوایی داریم، خودتان حساب کنید ببینید چه مقدار کم شده است.»
ناندزدی داریم
آقای حسنوند سهسال است که در خیابان عارف نزدیک خاوران نانوایی دارد؛ نانوایی سنتی که نان تافتون و لواش محلی میفروشد: «تافتون دولتی ۲۱ درصد افزایش قیمت داشته، سنگک ۶۷ درصد و لواش ۴۰ درصد. تافتون از همه کمتر افزایش قیمت داشته و زیاد تر اهالی این منطقه همین نان را میخرند؛ چون ارزانتر است. به جای این که ۶-۵ هزار تومان بابت نان بربری بدهند، ترجیح خواهند داد نان لواش ۷۰۰ تومانی یا تافتون ۷۵۰ تومانی بخرند.»
آنها لواش محلی هم میپزند، هر عدد چهار هزار تومان: «این نان با آرد آزاد پخته میشود، غنی است و مشتری خودش را دارد. روزی یک کیسه و نصفی میخریم. هنگامی از ما قیمت این نان را میپرسند و میگوییم چهار هزار تومان، دستوپایشان میلرزد. به هر حال فقط نان سر سفره نمیبرند، مواد غذایی فرد دیگر هم باید بخرند تا با نان بخورند.»
این نانوایی، فروش صلواتی هم دارد بهاختصاصی شبهای جمعه: «در این محله زیاد نان خیرات میکنند، غیر از آن هم روزانه حداقل ۱۰ نفر میآیند و نان مجانی میبرند، چون پول ندارند. یقیناً ما تلاش میکنیم فردی دست خالی از مغازه بیرون نرود.» آقای حسنوند که وسط کار پخت نان، از انتهای مغازه به پشت میز جلوی در آمده میگوید که اهالی این منطقه از بعد هزینههایشان برنمیآیند، بااینحال قیمت نان نسبت به حبوبات، لبنیات، گوشت و مرغ ارزانتر است و باز هم مردم میخرند. یقیناً با این افزایش قیمتها، نان جانشین برنج شده است.
از نانوایی آنها دزدی هم میشود: «برای مثالً میگویند کارت بانکیام را نیاوردهام، میروال و دیگر نمیآیند. یا میگویند نانها را بگذارم در ماشین سپس حساب میکنم، اما دیگر خبری نمیشود. فردی بیاید و بگوید پول ندارد، خودمان به او نان میدهیم.»
در محله اوراقچیها، صدای کوبیدن میآید؛ صدای کوبیدن بر یک جسم فلزی. در این محله، ماشینهای اوراقشده زیاد است، صافکاران مشغولند و صدایشان همهجا پیچیده، همانند نانوایی لواش محلهای که به غربتیها معروف است: «مردم اینجا زیاد تر نان لواش میخرند.» ساعت استراحت مرد نانواست، گوشه مغازه با لباسهای آردی، روی عرصه نشسته و تهمانده ماهیتابه را نان میکشد: «لواش ارزانتر است هرچند نسبت به بقیه اقلام زیاد گرانتر نشده.» آقای عابد از سال ۸۱ در این محله نانوایی میکند و همه را میشناسد: «ما اینجا نسیهفروشی نداریم اما به آنهایی که میشناسیم، نان میدهیم که بعداً پرداخت میکنند. برخی زمانها هم که تعداد بالا میبرند، یک گوشه مینویسیم تا یادمان نرود.»
قبلاً خیریهها برگه خرید نان میدادند
دو مرد در مغازه کوچک ۱۰ متریشان مشغولند، از داخل مغازه باد گرمی بیرون میزند، دستگاه مشغول چرخیدن است. نان لواش میفروشند؛ نانی که ۵۰۰ تومانی بوده و از نزدیک به سههفته پیش شده ۷۰۰ تومان: «قبلاً چهار تا نان میفروختم میتوانستم یک خامه بخرم، اکنون باید ۴۰ نان بفروشم تا یک خانه بخرم.» این را آقای جعفری میگوید؛ مردی که قبلاً هم با خبرنگاری درمورد حالت نان مصاحبه کرده و در رسانههای خارجی هم نشان داده شده: «نان ما ارزان است، بربری بدون کنجدش ۲۵۰۰ تومان است. سر همین کوچه اما میفروشد پنج، شش هزار تومان.»
با دست به انتهای خیابان زربافیان اشاره میکند. زن برای خرید پنج نان آمده و میگوید که همسرش بیمار است و نمیتواند نان لواش و تافتون بخورد. به معدهاش نمیسازد، باید سنگک بخورد اما آنها پولش را ندارند: «قبلاً از یک خیریه به ما برگهای میدادند که با آن نان میخریدیم، اما اکنون دیگر از این برگهها هم خبری نیست. احتمالا از نظر زیادها نان که دیگر قیمتی نداشته باشد، اما برای ما خریدن همین نان هم سخت شده و باید دست به انتخاب بزنیم.» مشتری فرد دیگر از راه میرسد: «ما حتی همین نان برای مثالً ارزان را هم سخت میخریم، فقط همین نان که نیست؛ ماست، پنیر، شیر و حبوبات هم هست. نان را که خالی نمیخورند.»
مغازه کناری، نان تافتون را ۱۲۶۰ تومان میفروشد، زن پنج نان برداشت و یک اسکناس ۱۰ هزار تومانی گذاشت روی میز. نانوا او گفت فقط با کارت بانکی و به دستگاه کارتخوانی که روی میز مشبک فلزی نشسته می بود، اشاره کرد. زن او گفت کارتش موجودی ندارد: «اینجا همهجور آدمی هست؛ فقیر و پولدار. فقیرها نمی توانند به مناطق بالاتر بروند اما پولدارها بهخاطر فقر در این منطقه ساکن شدهاند.» نانوا این را میگوید و نان را آماده داخل دستگاه میکند. دستگاه میچرخد: «اینطور نیست که نان را ارزان بدهیم، چون اینها تعرفه دولتی دارد، اما شده که پول نگیریم. برخی زمانها خیران میآیند به ما پول خواهند داد و میگویند برای مثالً ۵۰ نان رایگان بدهیم به نیازمندان.»
فروش نان کم شده
ابتدای محله جوادیه، یک نانوایی است. آقای موسوی، مرد شلوار جین پوشیدهای است که جلوی مغازه ایستاده و میگوید که از سال ۱۳۴۲ این مغازه را داشتهاند و اکنون ۱۰ سالی میشود که خودش بالای سر کار است؛ نان سنتی میفروشند: «آنهایی که قوت خرید پایینی دارند، زیاد شدهاند، ما هر روز چند بسته نان به آنها میدهیم.» او بیشتر از همه از کیفیت نان ناخشنود است: «نمیدانیم این آرد گندم است یا جو. آرد خوب باشد کیفیتش هم خوب میشود، درحالیکه نانها بیکیفیت شدهاند، ما بدون این که چیزی به آرد اضافه کنیم، اصلاً نمیتوانیم آن را بپزیم، عمل نمیآید. روی کیسه آرد برخی از افزودنیها نوشته شده و برخی هم نوشته نشده است، خدا میداند چه به آن اضافه میکند، یکیش سولفات.»
سوسکی از داخل مغازه خارج میشود، گرما بیرونش کرده. آقای موسوی توجهی نمیکند: «الان اوضاع اقتصادی بد است، فروش ما هم کم شده، مردم از خوردن افتادهاند. قبلاً روزی سه وعده غذا میخوردند، اکنون دو وعده. همان یک وعده نخوردن، فروش ما را کم کرده است.» در این نانوایی هم نان میدزدند: «لابهلای نانها چندتایی هم اضافه میبرند. اگر طرف نیازمند باشد، کاری نداریم. اصلاً همراه شوند بگویند نان مجانی میخواهیم، ما میدهیم.» مردم محله جوادیه نسبت به قبل فقیرتر شدهاند و از سپس از تعطیلات عید، این تحول زیاد تر دیده میشود.
ماجرای گرانی نان با عکس العملهای بسیاری همراه بوده، ۲۶ شهریور ماه، رئیس دولت وعده داد که این مشکلات را حل کند، قوت خرید مردم ثابت بماند و نگذارد سفره مردم بیرنگ شود: «مسئولان در برنامه و بودجه در تلاشند و هم کمیسیون اقتصادی هر هفته روزهای شنبه جلسه دارند و در این باره فکر میکنیم تا چه کار کنیم که سفره مردم حداقل قوت معمولی آنها با مشکل روبه رو نشود.»
قبلا مرکز پژوهشهای مجلس تخمین زده می بود که برای «یارانه نان» در سال ۱۴۰۳ «نزدیک به ۱۹۲ هزار میلیارد تومان» نیاز است که نشان از کسری «۲۸ تا ۴۲ هزار میلیارد تومانی» دارد. اظهار میشود که علت گرانی نان، افزایش تورم سالانه و در پی آن افزایش هزینههای نانواییها است. حسین یزدجردی، رئیس کانون صنایع آرد ایران، قبلا درمورد علت افزایش قیمت نان حرف های می بود که یکی از با اهمیت ترین دلایل افزایش قیمت نان، افزایش هزینههای نانواییها است. چرا که از سال ۱۴۰۱ و با تصمیم دولت زمان، قیمت نان را سازمان استاندارد تعیین میکنند و آرد هم به طور سراسری قیمتگذاری میشود.
کوچک شدن سفره، اولین تاثییر افزایش قیمت نان است و حتی حرف های میشود که افزایش قیمت نان تبدیل بالا رفتن قیمت تعداد بسیاری از کالاها و خدمات هم میشود. کارگران میگویند که خوراک مهمشان در خانواده نان است، نان است که سیرشان میکند. یکی از آنها میگوید که یک خانواده ۵ نفره حداقل ۲۵ عدد نان لواش میخواهد؛ نانی که کیفیتش نسبت به قبل هم پایین تر رفته.
حس تحقیر
محمدباقر تاجالدین، جامعهشناس است و میگوید که قضیه نان به محرومیت و فقر گره میخورد: «ما کموبیش آمارهای رسمی از حالت فقر در سرزمین داریم، حتی خود وزیر رفاه هم اظهار کرده که حداقل ۲۵ میلیون نفر از جمعیت، زیرخط فقر مطلقند. فقر مطلق، یعنی فرد نمیتواند حداقلهای الزامی و پایهای برای گذران این زندگی را تهیه کند همانند نان و آب سالم، بهداشت، پوشاک و مسکن. فقر نسبی اما قصهای متفاوت دارد که آمارش زیاد تر از فقر مطلق است. در این گروه، افراد حداقلهای زندگی را دارند اما از برخی شاخصها عقباند؛ همانند این که چه مقدار کالری دریافت میکنند و… .»
به حرف های او، اقتصاددانها اصرار میکنند که هنگامی تورم و گرانی در کنار هم قرار میگیرند، فلاکت تشدید میشود و اکنون با وضعیتی که وجود دارد، گروهی از جمعیت به سمت فلاکت رفتهاند: «ما این قضیه را در جامعه خودمان شاهدیم، یقیناً قضیه دیگر این که حالت طبقه متوسط هم بهمرور زمان از نظر اقتصادی و اجتماعی سقوط میکند. کارمند، معلم، نویسنده، پژوهشگر و حتی پزشکانی که حقوق معمولی دارند، در این پروسه، قسمت بسیاری از آنها به زیرخط فقر میروال یعنی از حالت قبلی خود خارج خواهد شد و به سمت طبقه پایین میروال و دچار این معضل خواهد شد.»
به باور او، قصه نان، با اهمیت ترین و پایهترین نیاز انسان است. قضیه تنها بر سر تهیه نان نیست، کیفیت نان هم قضیه مهمی است که وجود ندارد: «در برخی مناطق فقیر، نان را بهصورت قسطی میخرند و نانواییها دفتر نسیه دارند، ساکنان آن منطقه ماهانه چندصد هزار تومان به نانوایی بدهکار خواهد شد. در زیاد از خانوادههای فقیر، جمعیت هم زیاد تر است و درنهایت توان خرید نان هم ندارند. آنها نه میتوانند بهقدر کافی برنج بخورند، نه گوشت و نه مرغ. به این علت به نان بسیاری برای شام، ناهار و صبحانهشان نیاز دارند. ریشه همه اینها هم فقر و محرومیت است که درنهایت برای آنها پیامدهای بهداشتی، درمانی و روانی دارد. یعنی فرد حس تحقیر شدن میکند. او با خود میگوید که حتی پول ندارم نان باکیفیت بخرم.»
او درمورد کیفیت نان هم توضیح میدهد: «تعداد بسیاری از کارشناسان تغذیه میگویند که نان سنگک و بربری نسبت به دیگر نانها کیفیت بهتری دارند، یعنی نانهای دیگر زیاد باکیفیت نیستند و حتی حرف های میشود که برای افراد سوءتغذیه تشکیل میکنند. به هر حال قضیه تنها پر کردن شکم نیست، کالری مورد نیاز هم باید به افراد برسد. مردم در شرایط فقر، نه پروتئینهای ملزوم را دریافت میکنند و نه مواد مغذی موردنیازشان را. ما همیشه از سوی پزشکان میشنویم ویتامین دی افراد بهشدت پایین است که یکی از دلایل آن تغذیه نامناسب است. گروهی از مردم، نان و غذای مناسبی دریافت نمیکنند. مشاهدات ما هم مشخص می کند که نان در برخی استانها واقعاً کیفیت مناسبی ندارد، برخی از نانواییها آنقدر نان بیکیفیت دارند که نمیشود خرید. این حالت تبدیل افزایش دورریز نان هم میشود و افراد را در معرض خطر ابتلا به سرطان و بیماریهای گوارشی قرار میدهد.
به حرف های او، افراد در شرایط فقر در سیکل معیوبی قرار میگیرند، توان خریدشان کمتر میشود و سبد هزینهشان بالاتر میرود. زیاد از این خانوادهها در مناطق محروم، شغلی ندارند و اگر هم داشته باشند درآمدشان ناچیز است. بخشی از آنها همان حداقلها را هم ندارند تا احتمالا نانی به دست بیاورند.
افزایش فقر خشن
سمیه توحیدلو، جامعهشناس با گرایش گسترش اقتصادی است. او در بین سخن بگوییدهایش از فقر خشن سخن بگویید میکند و میگوید که افزایش قیمت کالاهای اساسی همانند نان، افراد را دچار این چنین فقری میکند. او در توضیح زیاد تر میگوید که برخی اقلام همانند برنج و نان یا حتی سرپناه، از حداقلهای رفاه انسان بهشمار میروال و در همه جای دنیا هم از نظر اقتصادی این قضیه وجود دارد. اگر این قضیه وجود نداشته باشد، ما میگوییم که افراد دچار فقر خشن شدهاند، یعنی کفهای خوراک و سرپناه را نمی توانند تامین کنند: «در سالهای تازه درمورد اتوبوسخوابی و پشتبامخوابی، زیاد شنیدهایم. در عرصه نان هم درمورد افت قوت خرید مردم یا خرید نانهای بیکیفیت هم میشنویم؛ نانهایی که قیمت غذایی کمتری دارند و حداقل نیازها را رفع نمیکنند. ما میگوییم وقتیکه امکان خرید این کالاها به تعداد کافی وجود نداشته باشد یا برایش سهمیهای در نظر گرفته شود، فقر خشن تشکیل میشود.»
بر پایه اظهار او، تا سال ۱۴۰۲ اظهار میشد که ۶۰ درصد از جامعه دچار فقرنسبی می باشند و نزدیک به ۳۰ درصد از خانوادهها دچار فقر خشن می باشند؛ خانوادهای که دچار فقر خشن است، هرگونه تغییری در قیمت مواد اولیه همانند نان، فقر را برایش دردناکتر میکند. برای این خانوادهها همیشه بالاتر از سیاهی، رنگ است. او میگوید که یکی از سیاستهای دولت، ثابت نگه داشتن قیمت برخی از اقلام است؛ همانند نان یا سیبزمینی. یعنی بهراحتی نمیتواند به قیمت آنها دست بزند. اگر هم این کار را بکند، یارانهای برای خانواده در نظر میگیرد، به این علت ملزوم است که خانوادهها، شناسایی و رصد شوند تا بتوان آنها را تحت پوشش قرار داد. اما در سرزمین ما اینطور نیست، یارانه بهصورت یکدست برای همه دهکها در نظر گرفته میشود که قاعدتاً برای برخی از خانوادهها این عددها رقم بالایی نیست؛ چراکه اطلاعات کافی درمورد حالت و جزئیات خانوادههای نیازمند وجود ندارد.
از نظر این عضو هیئتعلمی پژوهشگاه علوم انسانی، وقتیکه خانوادههای نیازمند بهطور اشکار شناسایی نشده باشند، نمیتوان به آنها کمکی هم کرد. هرچند در پایگاه دادههای وزارت رفاه، گروهی از این افراد شناسایی شدهاند، به این علت به نظر میرسد هنگامی تصمیمی برای افزایش قیمت گرفته میشود، باید از نظر رفاهی به جستوجو تشکیل موازنه مثبت بهسود فقرا یا افرادی که دچار فقر خشن شدهاند، می بود.
شناسایی نکردن این افراد، تبدیل افزایش تعدادشان میشود و به همان نسبت هم به جمعیت دچار فقر نسبی اضافه میکند: «فقر چرخه معیوبی دارد، یعنی هنگامی خانوادهای دچار فقر است، فرزندان آن خانواده توانمندیهای کمتری دارند، آنها انرژی کافی برای کار کردن، تحصیل و… ندارند. به هر حال مواد غذایی همانند نان، شیر و… حداقلی از پروتئینها را دارند اما هنگامی مصرف آنها به حداقل برسد، دیگر انرژیای برای بدن نمیماند و به این صورت است که به چرخه محرومیت اضافه میشود.»
به باور توحیدلو، نمیتوان او گفت که مسئولیت رفاه با دولت است و با همین ایده، مسئولیت اجتماعی از مردم سلب شود؛ به هر حال در این عرصه خیریهها باید داخل عمل شوند: «دولت مسئول است نیازهای پایه افراد را تامین کند؛ همانند نان. در سرزمین هم نسبت به این قضیه حساسیتی وجود دارد و بهراحتی رشد قیمتی نمیدهد مگر این که فرآیندهایی برای آن در نظر گرفته باشد؛ همانند یارانه و تعیین قیمت آزاد و دولتی.»
دسته بندی مطالب
[ad_2]
منبع