فرهنگ وهنر

چهار سریال ایرانیِ ۱۴۰۳ که خوب بودند و خوب نماندند!_صبح سریع

[ad_1]
به گزارش صبح سریع

در ادامه سریال‌های مشهور شبکه‌های نمایش خانگی را مورد بازدید قرار می‌دهیم که قرار می بود در ذهن‌ها ماندگار شوند اما سریعتر از آنچه که انتظار می‌رفت از سوی مخاطبان بعد زده شدند. وجه اشتراک آثار این فهرست این است که اغاز خوبی داشتند اما در ادامه احتمالا خوب نماندند.

جنگل آسفالت

یک تیم از بازیگران مشهور، داستان تازه و یک عاشقانه متفاوت، پتانسیل‌هایی بودند که می‌توانستند سریال جنگل آسفالت را تبدیل به یک سریال پرطرفدار کنند. در ابتدا این سریال برای هنر بازیگری برخی از بازیگرانش دقت مخاطبان را جلب کرد اما متاسفانه همه چیز در حد یک مقوا (با ارادت به آقای فراستی) باقی ماند و هیچ چیز طوری که پیش‌بینی می‌شد، پیش نرفت. هنگامی از دور «جنگل آسفالت» را نگاه می‌کردیم، انتظار یک سریال متفاوت را داشتیم اما هر چه زیاد تر به این سریال نزدیک می‌شدیم، می‌فهمیدیم داستان آنقدر که باید عمق ندارد تا ما را جذب خود کند. بر خلاف فکر نه بازی بازیگران مشهور تعریفی داشت، نه داستان انچه که باید پیش می‌رفت و نه خبری از یک عاشقانه‌ی‌تر و تمیز می بود. همه این‌ها دست در دست هم داد تا از جنگل آسفالت فقط رُخ عقاب همیشگی نوید محمدزاده به یادمان بماند و چندان دچار داستان و ماجرای سریال نشویم.

زخم کاری

سه سال پیش، هنگامی اولین فصل از سریال زخم کاری پخش شد، دقت مردم به داستان زندگی مالک (جواد عزتی) و انتقام او از خانواده‌ی ریزآبادی جلب شد. همه چیز خوب می بود. آنقدر خوب که مردم فکر می‌کردند با یک تحول قابل قبول در عرصه سریال‌سازی طرف می باشند. اما طولی نکشید که فهمید شدیم این یک سراب بوده است! فصل دوم، فصل سوم و در نهایت فصل چهارم این سریال از نمایش خانگی پخش شد، رفته رفته هربار تعداد بینندگانی که اشتیاق شنیدن داستان مالک و ریزآبادی‌ها را داشتند کمتر و کمتر شد. علت هم اشکار می بود. مالکی که مردم برای او دیدن سریال را انتخاب کرده بودند، کم کم به حاشیه‌ی داستان رفت و همین نوشته علتسردرگمی مخاطب شد.

داریوش

سپس از پیروزی سریال پوست شیر، اکثر مخاطبان انتظار داشتند ناظر پیروزی «داریوش» هم باشند. سریالی که تقریبا حال و هوای «پوست شیر» را داشت و با تکرار همان الگوی موفق قرار می بود بدرخشد. در ابتدا هم بنظر می‌رسید همینطور شود. داریوش با گفتن و موسیقی مشهورش درست همانند پوست شیر، توانست خود را بر سر زبان‌ها بیندازد اما طولی نکشید که داستان این سریال، مخاطبان را در نیمه‌ی راه قال گذاشت. سریالی که زیر سایه‌ی یک سریال دیگر نقل شده، محکوم به قیاس شدن با آن سریال پرطرفدار است و همین قیاس شدن علتمی‌شود مخاطب نقاط قوت مهم را نادیده بگیرد و از آن‌ها گذر کند. در واقع داریوش با ایده‌ای که داشت می‌توانست همانند پوست شیر، سریالی به‌یادماندنی و پربیننده باشد اما به علت قیاس‌های نابه‌جا از سوی مخاطبان طرد شد و موفق نشد انچه که باید بدرخشد.

گردن‌زنی

اولین تیزرهای تبلیغاتی «گردن‌زنی» اینطور به نظر می‌رسیدند: یک اغاز پر سروصدا که همه را به شنیدن یک داستان متفاوت دعوت می‌کند. «گردن‌زنی» سریالی می بود که با یک معمای پر از خون و اشک اغاز شد و همین نوشته علت این می بود که مردم با انتظارات بسیاری به تماشای این سریال بنشینند و چشم به راه یک داستان جنایی دلنشین باشند.

قرار می بود رد خونی که کارگردان برای حل معما در نظر داشت، مخاطبان را با خود همراه کند اما همه چیز همانند اغاز پرسروصدای سریال پیش نرفت و کم کم زیاد‌ها بی‌خیال حل معما شدند، چون داستان جلو نمی‌رفت. اکثر بینندگان این سریال در انتظار یک داستان جنایی پرپیچ و خم بودند اما داستان گردن‌زنی انچه که باید و احتمالا علتپیچ و تاب ذهن مخاطبش نمی‌شد و همین نوشته علتشد آخر این سریال به اندازه شروعش پر سروصدا نباشد. احتمالا اگر شوق بیشتری در این سریال به مخاطب تزریق می‌شد، گردن‌زنی تا آخر در اوج باقی می‌ماند.

 

دسته بندی مطالب

تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ها درباره انتخابات، سیاست، اقتصادی، ورزشی، حوادث، فرهنگ وهنر و گردشگری و تکنولوژی را در وب سایت خبری صبح زود دنبال کنید.

اخبار کسب وکار ها

خبرهای ورزشی

خبرهای اقتصادی

خبرهای فرهنگی

اخبار پزشکی

اخبار فناوری

[ad_2]

منبع