سه پشیمانی مهم در آخر زندگی_صبح سریع
[ad_1]
به گزارش صبح سریع
به نقل از فورچن، سوزان اوبراین دیدگاه منحصر به فردی از روان انسان در لحظات پایانی زندگی دارد. او به گفتن یک پرستار ثبتنامشده، بیشتر از دو دهه پیش تصمیم گرفت به مراقبتهای تسکینی روی بیاورد و از آن زمان در بیمارستانها و خانههای تسکین به گفتن پرستار آنکولوژی و مربی مرگ فعالیت کرده است. او در طول این سالها به هزاران نفر پشتیبانی کرده است تا در آخرین لحظات زندگی خود از لحاظ جسمی و عاطفی آماده شوند. او بر این باور است که پشیمانیهای نهایی افراد در اغاز مرگ میتواند نکات مهمی به ما بیاموزد. او در کتاب تازه خود، مرگ خوب، تلاش کرده است حقیقتهای مرگ و لزوم برنامهریزی برای آخر زندگی را عادیسازی کند.
این کتاب این چنین حاوی نکات مهمی از ازمایش ها او و گفتگوهایش با بیمارانش است، تعداد بسیاری از آنها در لحظات پایانی خود «لحظات آگاهی معنوی» داشتهاند که به حرف های او میتواند درسهای بزرگی برای همه ما داشته باشد. او توضیح میدهد که در طول سالها، بیمارانی که در لحظات آخر زندگی خود بودند، زیاد تر در رابطه مسائل شبیهی سخن بگویید کردهاند: «در آخر زندگی، دیگر مهم نیست که شما چه فردی هستید یا چه مقدار پول دارید. هیچکدام از اینها مهم نیستند. همه چیز درمورد این است که چه آموختهایم، چه پشیمانیهایی داریم، چه کارهایی نکردیم و از انجام چه چیزهایی ترسیدهایم.» او به بازدید سه پشیمانی مهم بیمارانش در آخر زندگی پرداخته است که در طول این سالها، تأثیر عمیقی بر نحوه زندگی خودش نیز داشته است.
۱) «من هدفم را زندگی نکردم.»
در آخر زندگی، تعداد بسیاری از افراد درمورد کارهایی که همیشه میخواستند انجام بدهند، اما به تعویق انداختند، پشیمان می باشند. اوبراین میگوید: «ما همه برای یک مقصد در اینجا هستیم و هرکدام از ما توانمندیهایی داریم که هنگامی از آنها منفعت گیری نمیکنیم، یک پشیمانی بزرگی به جستوجو خواهد داشت.» ناتوانی در امتحان کردن چیزهای تازه و قدم گذاشتن به سمت ناشناختهها، بخشی از ذهنیت بسیاری است که اوبراین به آن اشاره میکند.
وقتی که انسانها به زمان خود به گفتن یک هدیه محدود نگاه کنند، کمتر از انجام کاری که امکان پذیر آنها را شوقزده کند، میترسند. اوبراین میگوید: «هنگامی که فهمیدن کنید زمان شما محدود است، به جای ترسیدن از چیزهایی که میخواهید انجام دهید، به سمت آنها حرکت کنید.» به این معنی نیست که باید بحران وجودی اشکار کنید، بلکه باید هدفی که در ذهن دارید را شناسایی کرده و هر روز به سمت آن قدم بردارید.
۲) «من به خودم اجازه ندادم به طور کامل دوست داشته شوم و به دیگران عشق بیقید و شرط ندادم.»
تعداد بسیاری از افراد در آخر زندگی خود از این که به قدر کافی صدمهپذیر نبودهاند تا خود را در بغل عشق بگیرند و محبت را به دیگران هدیه دهند، پشیمان می باشند. اوبراین میگوید: «آنها زیاد تر میگویند که نتواستهاند به فردی، حتی خودشان، ببخشند.» او بر اهمیت دادن به خود و رها کردن گناه پافشاری میکند. به حرف های او، هنگامی بار عاطفی روی دوش خود داریم، به راحتی گیر میکنیم. هنگامی نمیتوانیم مسائل عاطفی یا مشکلات روابط خود را حل کنیم، میتوانیم به خود صدمه بزنیم. او به بیماران خود پیشنهاد میکند که هرگاه به مشکلاتی میپردازند که نمی توانند رها کنند، از خود بپرسند که آیا در لحظه بهترین کاری که میتوانستند انجام بدهند، با دقت به منبع های و اطلاعاتی که داشتند، را انجام دادهاند یا خیر. این تمرین به حرف های او، به افراد پشتیبانی میکند تا با بخشش، به اسایش برسند.
۳) «من به اکنون دقت نکردم.»
افرادی که در اغاز مرگ می باشند، بعضی اوقات اوقات برای اولین بار به حقیقت نهایی زندگی خود پی میبرند و از این لحظات منفعت میبرند. آنها به کوچکترین هدایای زندگی که زیاد تر نادیده گرفته خواهد شد، دقت میکنند. اوبراین میگوید: «لحظات نشاط و سپاس در هر روز وجود دارد، از آواز پرندگان گرفته تا قدم زدن در پارک.» این دقت به لحظه حال و زندگی در زمان حال، میتواند به انسانها پشتیبانی کند تا زندگی اصیلتری داشته باشند و از تجربیاتی که نشاطآفرین می باشند، منفعتمند شوند. او از ازمایش ها خود میگوید و گفتن میکند: «هنگامی که اغاز به کار در عرصه مرگ کردم، زندگیام تحول کرد. ذهن ما میتواند ما را در یک زندان نگه دارد، اگر اجازه بدهیم.»
پشیمانیهای افراد در اغاز مرگ نه تنها درسهایی برای زندگی دارند، بلکه به ما یادآوری میکنند که باید زندگی خود را با مقصد، عشق و دقت به لحظات حال پیش ببریم. اوبراین به این مسئله اشاره میکند که زندگی فقط درمورد دانستن نیست، بلکه فهمیدن خود و دیگران و این چنین داشتن شجاعت برای تحول و رشد است. این درسها میتوانند راهنمایی برای زندگی بهتری در زمان حال و در آینده باشند.
دسته بندی مطالب
[ad_2]