تکنولوژی

یک پیشرفت بزرگ در فهمیدن «خودآگاهی»_صبح سریع

[ad_1]
به گزارش صبح سریع

بعضی اوقات اوقات حرف های می‌شود که نظریه‌ها همانند مسواک می باشند. هر کس مال خودش را دارد و هیچ کس نمی‌خواهد از مسواک دیگران منفعت گیری کند. هرچند که این زیاد تر یک شوخی است؛ اما هنگامی سخن بگویید از مطالعه خودآگاهی به بین می‌آید، این سوال که ما اصلاً چطور یک توانایی ذهنی از هر چیزی داریم، چالش‌برانگیز می‌شود.

خودآگاهی یا هوشیاری(consciousness) بنابر ساده‌ترین تعریف، استخراج اطلاعات و افکار به ‌صورت ارادی است که ماهیت ذهن را اشکار می‌کند و از ناخودآگاه سرچشمه می‌گیرد و توانایی شخصی افکار و احساسات و مطلع بودن از موجودیت درونی یا بیرونی است.

یکی از با اهمیت ترین او گفت و گو‌های فلسفه ذهن که اکنون او گفت و گو روز به‌شمار می‌رود، قضیه خودآگاهی یا ماهیت ذهن است. خودآگاهی به ‌طور کلی شناخت انسان از کل ماهیت اوست و شناخت مکانیسم حافظه، کلیدی برای حل فرآیند خودآگاهی است.

دو نظریه بزرگ در روبه رو هم

با وجود ایده‌های زیاد زیاد و موضوعی که ذاتاً گریزان است، آزمایش نظریه‌ها کار آسانی نبوده است. در واقع، مناظره بین طرفداران نظریه‌های گوناگون، داغ و در مواقعی تند بوده است.

گروهی به نام کنسرسیوم کاگیتیت(Cogitate) بر دو نظریه برجسته متمرکز شده است: «نظریه فضای کاری نورونی جهانی» و «نظریه اطلاعات یکپارچه».

در سال ۲۰۲۳، تعداد بسیاری از کارشناسان نامه سرگشاده‌ای را امضا کردند که در آن استدلال می‌کردند که «نظریه اطلاعات یکپارچه» نه تنها نادرست است، بلکه حتی به گفتن علمی نیز واجد شرایط نیست.

با این وجود، «نظریه فضای کار نورونی جهانی» و «نظریه اطلاعات یکپارچه» دو نظریه از چهار نظریه بزرگ می باشند که بر او گفت و گو‌های جاری خودآگاهی تسلط دارند.

خلاصه کردن این نظریه‌ها دشوار است؛ اما هر دو، خودآگاهی را به فعالیت نورون‌ها در قسمت‌های گوناگون مغز مرتبط می‌کنند.

تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ها درباره انتخابات، سیاست، اقتصادی، ورزشی، حوادث، فرهنگ وهنر و گردشگری و تکنولوژی را در وب سایت خبری صبح زود دنبال کنید.

طرفداران این دو نظریه، همراه با تعدادی از نظریه‌پردازان غیر همسو، پیش‌بینی‌هایی را از این دو نظریه در رابطه انواع فعالیت مغزی که می‌توان انتظار داشت با خودآگاهی مرتبط باشد، تشکیل کردند.

پیش‌بینی‌ها و نتایج

این گروه موافقت کردند که نظریه اطلاعات یکپارچه پیش‌بینی می‌کند که ادراک آگاهانه باید با هماهنگ‌سازی پایدار و فعالیت سیگنال‌ها در بخشی از مغز به نام قشر خلفی مرتبط باشد.

از نظر دیگر، آنها انها گفتند که «نظریه فضای کار نورونی جهانی» پیش‌بینی می‌کند که فرآیند «جرقه عصبی» باید هم اغاز و هم آخر یک محرک را همراهی کند. علاوه بر این، باید بتوان آنچه را که فرد از فعالیت در قشر پیش‌پیشانی مغز خودآگاه است، رمزگشایی کرد.

این فرضیه‌ها در بین دیگر فرضیه‌ها توسط تیم‌های «نظریه خنثی» از سراسر جهان مورد آزمایش قرار گرفتند.

نتایج، تعیین کننده نبوده است. برخی از آنها مطابق با پیش‌بینی‌های یک یا چند نظریه بودند، اما نتایج دیگر چالش‌هایی را تشکیل کردند.

به گفتن مثال، تیم در یافتن همگام‌سازی پایدار در قشر خلفی آن چیزی که توسط نظریه اطلاعات یکپارچه پیش‌بینی شده می بود، ناکام ماند. در عین حال، نظریه فضای کار نورونی جهانی با این حقیقت که همه محتویات هوشیاری را نمی‌توان از قشر پیش‌پیشانی مغز رمزگشایی کرد و با ناتوانی در یافتن جرقه عصبی در زمان اراعه اولین محرک به چالش کشیده می‌شود.

یک پیروزی برای علم

اگرچه این مطالعه هیچ یک از این دو نظریه را برنده اظهار نکرد، اما یک پیروزی تعیین کننده برای علم می بود. این نشان دهنده یک پیشرفت آشکار در نحوه رویکرد جامعه بازدید خودآگاهی به سنجش نظریه است.

این غیر معمول نیست که محققان تمایل دارند به جستوجو شواهدی به سود نظریه خود باشند، اما جدیت این مشکل در علمِ خودآگاهی تنها در سال ۲۰۲۲ و با انتشار کردن مقاله مهمی توسط تعدادی از محققان دچار در کنسرسیوم Cogitate اشکار شد. این مقاله نشان داد که می‌توان پیش‌بینی کرد که یک مطالعه خاص از کدام نظریه خودآگاهی، فقطً بر پایه مطرح آن حمایتمی‌کند.

اکثریت قریب به اتفاق کوششها برای «آزمایش» نظریه‌های خودآگاهی توسط طرفداران همین نظریه‌ها انجام شده است. در نتیجه، تعداد بسیاری از مطالعات بر قبول نظریه‌ها (به جای یافتن نقص یا نقض آنها) متمرکز شده‌اند.

اولین دستاورد این همکاری این می بود که نظریه‌پردازان رقیب بر سر پیش‌بینی‌های قابل سنجش این دو نظریه به توافق برسند. این کار به شکل اختصاصی‌ای چالش برانگیز می بود، چون هم فضای کاری جهانی و هم نظریه‌های اطلاعات یکپارچه در قالب‌های زیاد انتزاعی تنظیم شده‌اند.

دستاورد دیگر، اجرای آزمایش‌های شبیه در آزمایشگاه‌های گوناگون می بود. چالشی به خصوص دشوار با دقت به این که آن آزمایشگاه‌ها به نظریه‌های مورد نظر متعهد نبودند.

محققان در مرحله های اولیه پروژه از دانیل کانمن(Daniel Kahneman)، روانشناس آمریکایی و معمار ایده همکاری‌های رقیب ها برای پژوهش مشاوره گرفت.

کانمن او گفت نباید انتظار داشت که نتایج، نظر فردی را تحول دهد، حتی اگر آنها قاطعانه یک نظریه را بر نظریه دیگر ترجیح دهند.

وی خاطرنشان کرد که دانشمندان به نظریه‌های خود متعهد می باشند و حتی در صورت وجود شواهد متقابل نیز به آنها می‌چسبند.

این نوع لجبازی غیرمنطقی امکان پذیر مشکل به نظر برسد، اما لزومی ندارد. ضمن این که حتی می‌تواند به پیشرفت علم پشتیبانی کند.

با دقت به این که نمی‌دانیم کدام رویکرد نظری به خودآگاهی به گمان زیاد درست است، جامعه علمی باید خودآگاهی را از منظرهای گوناگون مورد بازدید قرار دهد.

جامعه پژوهشی به راه‌هایی برای اصلاح خود نیاز دارد. با این حال، برای دانشمندان سودمند است که به نظریه‌های خود پایبند باشند و حتی در روبه رو با یافته‌های مشکل‌ساز به کار در یک نظریه خاص ادامه دهند.

یک چالش سخت برای تسلط

فهمیدن خودآگاهی یک قضیه دشوار است و ما تا این مدت نمی‌دانیم که آیا این کار به راه حلهای جاری میسر خواهد شد یا این که نیاز به انقلابی در مفاهیم یا راه حلها یا احتمالا هر دو داریم.

با این حال، آنچه آشکار است این است که اگر بخواهیم مشکل توانایی ذهنی را حل کنیم، جامعه علمی باید این مدل از تحقیقات مشترک را بپذیرد.

دسته بندی مطالب

اخبار کسب وکار ها

خبرهای ورزشی

خبرهای اقتصادی

خبرهای فرهنگی

اخبار پزشکی

اخبار فناوری

[ad_2]