مغز انسان موسیقی را به طور فیزیکی تجسم میکند_صبح سریع
[ad_1]
به گزارش صبح سریع
موسیقی علتمیشود بدون این که آگاهانه تصمیم به انجام آن بگیریم، پاهایمان را به زمین بکوبیم و عواطف را حس کنیم. طی تحقیقات تازه دانشمندان علت این نوشته کشف شد. این فقط پیشبینی مغز افراد از آنچه در یک آهنگ اتفاق میافتد نیست، بلکه مربوط به الگوهای فیزیکی واقعی است که در مدارهای عصبی آنها شکل میگیرند.
به نقل از اساف، تیمی از دانشمندان بینالمللی به سرپرستی «ادوارد لارج»(Edward Large) از «دانشگاه کنتیکت»(Connecticut) کشف کردند که سلولهای مغز ما به طور فیزیکی با صداهای موسیقی هماهنگ خواهد شد و الگوهای پایداری تشکیل میکنند که بر کل بدن ما تأثیر میگذارند. نتایج تحقیقات آنها «نظریه رزونانس عصبی»(NRT) نامگذاری شد.
نویسندگان میگویند: ما نظر میکنیم که افراد، رویدادهای موسیقی را نه از طریق مدلهای عصبی پیشبینیکننده، بلکه از طریق دینامیک(پویایی) مغز و بدن که به طور فیزیکی ساختار موسیقی را تجسم میکند، پیشبینی کنند.
این نشان دهنده یک تحول اساسی در نحوه فهمیدن ما از پردازش موسیقی است. مدارهای عصبی ما به جای این که فقطً پیشبینی کنند از طریق نوسانات ریتمیک با آنچه میشنویم، هماهنگ خواهد شد و روابط فیزیکی با موسیقی برقرار میکنند.
این اتفاق وقتی که پای خود را با موسیقی، هماهنگ تکان دهید، میافتد. علت آن نوسانات عصبی در مغز شما است که با موسیقی هماهنگ خواهد شد و الگوهای پایداری تشکیل میکنند و به طور طبیعی در حرکات بدن شما گسترش مییابند.
این الگوهای هماهنگسازی با شدتهای مختلفی در مغز رخ خواهند داد. برای ریتمهایی همانند ضربات طبل، امواج مغزی با شدت کمتری به فرکانسهای ریتمیک متصل خواهد شد. برای صداهای زیر و بم همانند نُتهای موسیقی، گوش داخلی و ساقه مغز فرکانسها را با شدت بیشتری پردازش میکنند.
اتفاق ضرب گمشده
یک کشف قابل دقت دانشمندان، ریتمهای ضربان گمشده است. این الگوهای پیچیده بدون هیچ صدای واقعی در فرکانس ضرب وجود دارند. با وجود این که چیزی در فرکانس ضرب نواخته نمیشود، مردم هم چنان ضرب را فهمیدن کرده و با آن حرکت میکنند. نظریه «NRT» این نوشته را از طریق «رزونانس غیرخطی»( nonlinear resonance) توضیح میدهد. در آنجا نوسانگرهای مغز فرکانسهایی را تشکیل میکنند که در سیگنال مهم وجود ندارند.
این نظریه این چنین به توضیح این که چرا برخی از ترکیبات موسیقی دلپذیر یا خشن به نظر میرسند، پشتیبانی میکند. روابط فرکانسی ساده الگوهای نوسان پایدارتری نسبت به ترکیبات پیچیده تشکیل میکند. این پایداری به آنچه ما به گفتن صداهای دلپذیر توانایی میکنیم، تبدیل خواهد شد.
ربط فرهنگ و موسیقی با توانایی افراد
پیشینه فرهنگی نیز نقش مهمی در نتایج این مطالعه ایفا میکند. برخی از جنبههای ادراک موسیقی امکان پذیر به علت فیزیک پایه مغز، جهانی باشند. با این وجود، تاثیرات فرهنگهای گوناگون، ارتباطات عصبی خاص از طریق فرآیندی موسوم به «هماهنگی»( attunement) میتواند این نتایج را تحکیم کند.
این مکانیسم به توضیح این نوشته پشتیبانی میکند که چرا افراد از فرهنگهای گوناگون ترجیحات موسیقیایی متغیری دارند. مغز ما با موسیقی که زیاد تر میشنویم، هماهنگ میشود.
حتی نحوه پیشبینی نوازندگان زمان نواختن با یکدیگر نیز با این مدل مطابقت دارد. پژوهشگران دریافتند که حلقههای بازخورد در سامانههای عصبی میتوانند علتهمگامسازی پیشبینی شوند. این نوشته میتواند علت این که چطور نوازندگان جلوتر از یکدیگر مینوازند، ولی هم چنان کاملاً هماهنگ باقی میهمانند را توضیح دهد.
نویسندگان توضیح خواهند داد: تعامل انواع خاصی از صداها با پویاییهای مداوم شکلگیری الگو تبدیل الگوهای ادراک، عمل و هماهنگی خواهد شد که ما به طور کلی آن را با گفتن موسیقی توانایی میکنیم.
این رویکرد هم عناصر جهانی موسیقی حاضر در فرهنگهای گوناگون و هم تنوع در سامانههای موسیقی را به هم پیوند میزند.
آنچه آشکار است این است که هنگامی ما موسیقی را با دیگران به اشتراک میگذاریم، کاری عمیقاً معنادار انجام میدهیم. مغز ما به معنی واقعی کلمه در حال همگامسازی است و الگوهای عصبی مشترکی را در نسلها و تفاوتها تشکیل میکند.
در آن لحظاتی که همه در حال پچ پچ کردن یک آهنگ یا نواختن با یک ریتم می باشند، ما در حال توانایی یکی از سادهترین و در عین حال عمیقترین ارتباطات زندگی هستیم.
این مطالعه در مجله Nature Reviews Neuroscience انتشار شده است.
دسته بندی مطالب
[ad_2]