فرهنگ وهنر

نیاز نبوده است صحنه‌های لهو و لعب به تفصیل در پیرپسر نشان داده شود_صبح سریع

[ad_1]
به گزارش صبح سریع

حجت‌الاسلام‌والمسلمین هادی صادقی  نوشت: به علت وجود در هیئت نظارت بر صدور پروانه نمایش فیلم‌های سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فیلم پیرپسر را تماشا کرده‌ام.

یقیناً عضویت بنده در این هیئت به نمایندگی از قوه قضاییه نیست و همه اعضا با گفتن حقیقی‌شان و با حکم وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی انتخاب خواهد شد.

برپایه ماده (۵) «آیین‌نامه نظارت بر نمایش فیلم و اسلاید و ویدیو و صدور پروانه نمایش آنها» مصوب جلسه ۴/ ۱۲/ ۱۳۶۱ هیأت وزیران اعضای این هیئت شامل افراد زیر است: «۱- یک نفر روحانی آشنا به مسایل هنری. ۲- سه نفر دارای بینش سیاسی، اجتماعی اسلامی و آشنا به مسایل فیلم و سینما. ۳- یک نفر کارشناس امور فیلم و سینمای داخلی و خارجی.» این هیئت ماموریت دارد که ضمن تطبیق فیلم ساخته شده با فیلم‌نامه‌ای که پروانه ساخت گرفته است، مفاد آیین‌نامه را جهت صدور پروانه نمایش را مراعات کند.

«پیرپسر» فیلمی اعصاب‌خردکن، خسته‌کننده (به علت طویل شدن بدون الزام)، قدری سطحی با کارگردانی متوسط و برخی بازی‌های خوب (پورشیرازی) و یقیناً اغراق‌شده است. ویژگی خوب آن تصویرسازی قوی از شرارت است. به همین علت «پیرپسر» فیلم که پدر نیز هست، مبتلا به انواع فساد، ابتذال، بی‌اخلاقی، بدزبانی، زورگویی، استبداد، زن‌بارگی، اعتیاد به مواد مخدر و شراب‌خواری، قتل نفس و خلاصه همه گونه بدی و شرارت است. این فیلم جهت اشمئزاز مخاطب از بدی و شرارت او می‌شود، اما برای این کار نیاز نبوده است صحنه‌های مکرر مجالس لهو و لعب را به تفصیل نشان دهد.

نقد‌هایی نیز به فیلم داخل است، از جمله:

۱. نقد‌های محتوایی و روایی

کلیشه‌ای بودن مطرح مهم:  تعداد بسیاری منتقدان اشاره کرده‌اند که نمایش روابط مستبدانه پدرانه و تعارض نسل قدیم و تازه در قالب یک پدر خشن (با بازی حسن پورشیرازی) و پسران سرکش، با وجود ظرفیت اجتماعی، به شکلی تکراری و بدون ایده‌های نو روایت شده است.

پرداخت سطحی شخصیت‌ها:  شخصیت‌پردازی پسران (بهراد و بهزاد) و همسر فقید پدر، یک‌بعدی و فاقد عمق روان‌شناختی است. انگیزه‌های شخصیت مهم (پیرپسر) نیز به وضوح تبیین نمی‌شود و فقطً به «استبداد» و «شرارت ذاتی» تقلیل اشکار می‌کند.

ضعف در گسترش درام:  فیلم با وجود صحنه‌های پرتنش (همانند درگیری جسمانی پدر و پسران)، نتوانسته کشمکش درونی شخصیت‌ها را به عکس بکشد و صحنه‌ها زیاد تر همانند «تک‌پرده‌های نمایشی» می باشند.

تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ها درباره انتخابات، سیاست، اقتصادی، ورزشی، حوادث، فرهنگ وهنر و گردشگری و تکنولوژی را در وب سایت خبری صبح زود دنبال کنید.

۲. نقد‌های ساختاری و کارگردانی

شتاب‌زدگی در آخر‌بندی:  تحول ناگهانی شخصیت «پیرپسر» در صحنه‌های پایانی (به اختصاصی قسمت آشتی ناگهانی با پسران) بدون عرصه‌چینی قبلی، غیرقابل‌باور و تصنعی برسی شده است.

کشدار شدن طول فیلم:  صحنه‌های طویل او گفت‌و‌گو‌محور در فضای بسته خانه که بار دراماتیک کافی ندارند، به خستگی تماشاگر منجر شده‌اند. برخی سکانس‌ها (همانند او گفت‌و‌گو‌های تکراری پسران) حذف‌پذیر بودند.

ضعف در فضاسازی:  با وجود طراحی صحنه دقیق خانه قدیمی، فیلم نتوانسته فضای روانی حاکم بر خانواده را به شکل مؤثر انتقال دهد. نورپردازی و ترکیب‌بندی قاب‌ها نیز کم‌جان توصیف شده‌اند.

۳. نقد‌های بازیگری و او گفت‌و‌گو‌ها

یکنواخت و اغراق‌آمیز بودن بازی حسن پورشیرازی:  گرچه بازی او اقتدار و شرارت پدر را مشخص می کند، اما عملکردش در طول فیلم فاقد ابعاد احساسی (هراس، پشیمانی، تنهایی) است و همه فرازونشیب‌ها را با یک حالت یکسان بازی کرده است. این چنین بازی اغراق شده او قدری از حد طبیعی رفتاری خارج می‌شود.

گفتار‌های شعارزده و غیرطبیعی:  به اختصاصی در صحنه‌های مشاجره، او گفت‌و‌گو‌ها بیشتر از حد نوشتاری و فاقد حس گفتار روزمره به نظر می‌رسند.

کمرنگ بودن نقش زن:  شخصیت زن فقید (در فلش‌بک‌ها) فقطً به گفتن «قربانی» نمایش داده شده و هیچ هویت مستقلی ندارد. شخصیت زن همسایه نیز تنها از جنبه جنسی مورد دقت قرار گرفته است و «قربانی» فرد دیگر است که باید از نقش قربانی قبلی گره‌گشایی کند.

بی‌حس بودن بازی حامد بهداد:  بازی او عمدتاً فاقد روح و حس ملزوم است و بی‌رمقی در او عیان است. یقیناً بخشی از آن لازمه شخصیت متزلزل و نامستقل و درون‌گرای آن پسر است، اما نمی‌توان همه‌اش را به پای آن گذاشت و می‌بایست بازی باروح‌تری از او می‌دیدیم.

نقش منفعل محمد ولی‌زادگان:  وی در نقشی به‌شدت منفعل، کلیشه‌ای و بی‌تاثییر ظاهر شده است.

۴. نقد‌های مفهومی، فلسفی و اجتماعی

نپرداختن به مفاهیم مهم فلسفی و انسانی:  فیلم «پیرپسر» را می‌توان برداشتی ساده‌شده و بومی‌سازی‌شده از ایده مرکزی «برادران کارامازوف» (تعارض پدر و پسران) دانست که فاقد عمق فکری، پیچیدگی روایی و قوت تراژیکِ تاثییر داستایفسکی است. کارگردان با حذف شخصیتِ «آلیوشا» (نماد بخشش و آشتی) و «ایوان» (نماد عقلانیت ویرانگر)، فیلم را به درامی خانوادگی با محوریت خشونت و شرارت تقلیل داده است. به‌عبارت دیگر، فیلم تنها «استخوان‌بندی» رمان را گرفته، اما «روح» آن را فراموش کرده و از عمق آن کاسته است. «برادران کارامازوف» به مفاهیم عمیقی همانند گناه، ایمان، آزادی اراده، اخلاق و رابطه انسان با خدا می‌پردازد و درونمایه‌های مهم تضاد خیر و شر در وجود انسان، بحران ایمان در جهان مدرن، نقش رنج در تکامل روحانی و انتقام به‌مثابه چرخه‌ای ویرانگر می‌پردازد. در حالی که فیلم پیرپسر از این درونمایه‌ها تنها به نمایش شرارت اغراق‌شده پرداخته است، به طوری که فیلم را هر چه زیاد تر از جامعه و فرهنگ ایرانی دور می‌کند.

سطحی‌نگری در پرداخت مسائل پیچیده:  مباحث فلسفی اراعه شده در «برادران کارامازوف» عمیق و قابل تأملند، اما فیلم پیرپسر در سطح روایت ساده شرارت و خشونت باقی می‌ماند و عمق فلسفی جدی اشکار نمی‌کند. فیلم مسائلی همانند استبداد خانوادگی، فقر فرهنگی و صدمه‌های نسلی را نقل می‌کند، اما بدون واکاوی ریشه‌ها یا اراعه دیدگاه تحلیلی، فقطً به نمایش مشکل بسنده می‌کند.

عدم ربط با مخاطب عام:  لحن سنگین و فضای ملال‌آور فیلم، همراه با نپرداختن به امید یا راه‌حل، آن را به اثری خاصِ مخاطبان روشنفکر تبدیل کرده که برای عموم جذابیت چندانی ندارد.

کلی‌گویی درمورد نسل قدیم:  فیلم همه مشکلات را به پدر و نسل او نسبت می‌دهد، بدون آنکه به عرصه‌های اجتماعی شکل‌دهنده این شخصیت بپردازد. این چنین تقریباً همه مرد‌های حاضر در فیلم به جز پسر بزرگ»، چه در متن و چه در حاشیه، در خانه و قهوه‌خانه، اهل فسق و فجور و شرارتند، مقدار آن تفاوت دارد.

بیگانگی فرهنگی:  اما در رابطه با بزرگ‍‌ترین نقص فیلم باید به بیگانگی با فرهنگ ایران و غیرت ایرانی اشاره نمایم. حتی اگر این فیلم به رمان «برادران کارامازوف» پایبند می‌ماند، به علت درون‌مایه‌های آن، می‌توانست به فرهنگ ایرانی نزدیک‌تر شود.

ارجاعات نمادین تاریخی نامناسب:  وجود تصاویر شخصیت‌های شاهنامه بر دیوار‌های خانه، نتوانسته آن را ایرانی کند، بلکه جهت تحریف نمادین نیز می‌شود؛ چون اگر ضحاک پدر خوب خود «مرداس» را می‌کشد، در این فیلم برعکس است. به این علت، عکس ضحاک روی بدن پیرپسر تحریف است. هم چنان تابلوی رستم و سهراب و ارجاع نمادین به قضیه پسرکشی در شاهنامه، اصلاً نه شباهتی به ماجرای فیلم و پسرکشی آن دارد و نه می‌تواند با آن ارتباطی حتی اندک برقرار کند.

رستم فرزندش را دوست دارد و در آن جنگ ناآگاهانه او را می‌کشد و بعد از شناسایی او به شدت متأثر شده، به جستوجو درمان اوست، اما نوشدارو دیر می‌رسد. شخصیت‌های رستم و سهراب و مرداس نماد‌های نیکی و خیرند، در حالی که شخصیت پیرپسر و پسر کوچک او نماد بدی و شرارتند. شخصیت پسر بزرگ‌تر هم چندان چنگی به دل نمی‌زند و ضعیف و ناتوان و بی اراده است و نمی‌تواند با شخصیت‌های شاهنامه قیاس شود. اگر فردی این چنین کند به آن شخصیت‌های اسطوره‌ای خیانت کرده است.

مشخصا کارگردان برای گفتن شرارت تلاش بسیاری کرده است، اما آن را از مفاهیم انسانی نیک خالی کرده است. گفتن فلسفی و روان‌شناختی‌اش ناقص و ضعیف و کم عمق است.

از این نقد‌ها که بگذریم، درمورد مراعات مقررات باید او گفت که نمایش این فیلم مشروط به انجام اصلاحاتی شده می بود. بنده و برخی از دیگر اعضای هیئت نظارت با نمایش آن به طور قبلی موافق نبودیم و آن را ناقض برخی مقررات آیین‌نامه می‌دانستیم و می‌بایست اصلاحات بیشتری در آن می‌شد. نمایش آن در سینما یقیناً با نظر اکثر اعضای هیأت نظارت مجاز شمرده شده است.

دسته بندی مطالب

اخبار کسب وکار ها

خبرهای ورزشی

خبرهای اقتصادی

خبرهای فرهنگی

اخبار پزشکی

اخبار فناوری

[ad_2]

منبع