ذهن درمانی روابط و راز انتخاب ناخودآگاه شریک عاطفی_صبح سریع
[ad_1]
به گزارش صبح سریع
عشق رمانتیک با ترشح دوپامین همراه است و حس یگانگی کاذبی تشکیل میکند. اما این پرده خیال با گذشت زمان کنار میرود و زوجین با حقیقتی ناخوشایند روبرو خواهد شد: شریک عاطفی شان، بیشتر از هر کس فرد دیگر، میتواند آنها را به مرز جنون رساند.
سوال اینجاست: چرا ما ناخودآگاه به سمت افرادی می رویم که بیشترین شباهت را به “سختترین” ازمایش ها دوران کودکی ما دارند؟
هارویل هندریکس و دریافت عشق دلخواهتان
نویسنده پراوازه هارویل هندریکس، (متولد ۱۹۳۵) نویسنده آمریکایی است که در لیست پرفروش ترین نویسنده، سخنران بین المللی، مربی بالینی و درمانگر زوجین در لیست نیویورک تایمز قرار دارد.
هندریکس زیاد تر با کتاب Getting the Love You Want معروف است که بیشتر از ۴ میلیون نسخه فروش و محبوبیت بیشتری در طی ۱۷ وجود هندریکس در نمایش اپرا وینفری کسب کرده است.
وی یک دیپلمات در انجمن مشاوران آمریکا و این چنین عضو بالینی انجمن روان درمانی گروه آمریکا و انجمن تجزیه و تحلیل معامله های بین المللی است و با شراکت همسرش هلن لاکلی هانت فعال آمریکایی خود ۱۰ تاثییر مکتوب به وجود اورده است.
هارویل و هلن علاوه بر گسترش ربط درمانی ایماگو، به گفتن رئیس و استاد برجسته دانشگاه Daybreak نیز خدمت می کنند.
تئوری ایمـاگو (Imago) و معماری ناخودآگاه عشق
انتخاب شریک عاطفی غیرتصادفی است. ایمـاگو نقشهای ذهنی است که در کودکی شکل میگیرد و ترکیبی از همه ویژگیهای مراقبان اولیه ماست:
ویژگیهای مثبت (نیاز به توانایی مجدد): جنبههایی که ما را ایمن حس کردهاند.
ویژگیهای منفی (نیاز به ترمیم): جنبههایی که صدمهزا بودهاند (بیتوجهی، انتقادگری، کنترلگری).
نیروی جذب متناقض: چرا زخمها جذب خواهد شد؟
نیروی مرموز جاذبه، ما را به سمت افرادی با ویژگیهای منفی میکشاند تا:
فکر ناخودآگاه: اگر بتوانیم این بار، در بزرگسالی، فردی همانند والدینمان را “وادار به دقت کنیم” یا “تحول دهیم”، زخمهای درونی التیام یافته و کمبودهای عاطفی دوران کودکی جبران خواهد شد.
رابطه ما تبدیل به یک “آزمایشگاه ترمیم ناخودآگاه” میشود. شریک عاطفی آینهای است که بیشترین شباهت را به بزرگترین هراسها و نیازهای حلنشده ما دارد.
“ما عاشق افرادی نمیشویم که ما را کامل میکنند، بلکه عاشق افرادی میشویم که میتوانند ما را به سمت کمال سوق دهند، هرچند این مسیر از طریق همان دردهایی بگذرد که در کودکی توانایی کردهایم.”
این تحلیل، مسئولیت را از دوش شریک برداشته و به دوش رشد فردی میاندازد.
گذر از “رابطه ناهوشیار” به “رابطه آگاهانه”
هندریکس رابطه را سفری تکاملی در سه مرحله میداند:
مرحله جادویی/عاشقانه (The Romantic Stage)
فاز ماه عسل؛ فیلتر ایمـاگو فعال است و ما فقط ویژگیهای مثبت شریک عاطفی را میبینیم و ضعفها را نادیده میگیریم. این مرحله ناپایدار است چون بر پایه حقیقت تحریف شده بنا شده است.
مرحله حقیقت/ناکامی (The Power Struggle Stage)
فیلتر کنار میرود و ما ویژگیهای منفی والدین را در شریک عاطفی مان میبینیم. انتظارمان برای “کامل شدن خودکار” ناکامی میخورد. عکس العملها شامل انتقاد، سرزنش و عقبنشینی است. هندریکس این مرحله را “دروازه ورود به رشد” میداند.
مرحله آگاهانه (The Conscious Stage)
زوجین متعهد خواهد شد که از الگوهای ناهوشیار دست بردارند و با آگاهی و احترام با یکدیگر روبرو شوند. مقصد این است که بپذیریم شریک عاطفی ابزاری برای فهمیدن خود و ترمیم است، نه مسئول خوشبختی ما.
انتقال پیروزیآمیز از مرحله ۲ به ۳، بدون ابزارهای ارتباطی ساختاریافته، عملاً ناممکن است.

ابزار محوری: تکنیک گفتگوی آگاهانه (Conscious Conversation)
این تکنیک یک ساختار ارتباطی دقیق برای خنثی کردن عکس العملهای دفاعی (دعوا/فرار) است و نقشها بین “گوینده” و “شنونده” را تحول میدهد.
این گفتگو سه ستون دارد:
ستون اول: آینهکاری (Mirroring)
اجرا: شنونده دقیقاً همان چیزی را که گوینده حرف های است، بازتاب دهد، بدون هیچ تفسیر یا قضاوتی.
تاثییر روانی: گوینده آرام میشود چون مطمعن مییابد پیامش بدون تحریف دریافت شده است.
ستون دوم: اعتبارسنجی (Validating)
اجرا: شنونده اظهار کند که احساسات گوینده با دقت به آنچه توانایی کرده، برای او منطقی است (“ این که تو این حس را داری، با دقت به آنچه توانایی کردی، کاملاً منطقی است”).
اختلاف مهم: اعتبارسنجی به معنی موافقت نیست. شما علتاو را در آن لحظه تصدیق میکنید.
تاثییر روانی: پل ارتباطی بین دو دنیای ذهنی متفاوت ساخته میشود و تنش افت مییابد.
ستون سوم: همدلی (Empathizing)
اجرا: شنونده تلاش میکند حس مهم پشت کلمات را گمان بزند و با لحن پرسشی گفتن کند: “فکر میکنم حس تنهایی/خجالت کردی، درست است؟”
تاثییر روانی: نیاز اساسی انسان برای “فهمیدن شدن در سطح عمیق وجودی” ارضا میشود.
تنها بعد از پایان کامل این سه مرحله، نقشها عوض میشود. این ساختار، تعارضات را تبدیل به فرصتی برای تمرین شنیدن میکند.
پرورش فردیت در بستر رابطه: عشق به مثابه رشد
رابطه آگاهانه بر پایه “وابستگی متقابل آگاهانه” بنا شده است، نه ادغام کامل و همزیستی.
مسئولیتپذیری فردی در رابطه
عدم انتظار درمانگری از شریک: شریک عاطفی زندگی ابزار ما برای رشد است، نه درمانگر ما برای زخمهای کودکی.
نیاز به “مراقبت از خود” (Self-Care): هر فرد باید فعالانه به نیازهای شخصی خود بپردازد تا با انرژی کامل و بدون مطالبهگری داخل رابطه شود.
اعتدال بین “وابستگی” و “استقلال”
یافتن نقطه بهینه که در آن از حمایتشریک منفعت میبریم (وابستگی)، در حالی که هویت و بقای خود را نگه داری میکنیم (فردیت).
وابستگی ناهوشیار: “بدون تو نمیتوانم زنده بمانم.”
وابستگی متقابل آگاهانه: “من میتوانم زنده بمانم، اما بودن با تو به زندگیام عمق بیشتری میبخشد.”
جمعبندی: رابطهای به مثابه یک مسیر معنوی
کتاب “ذهن درمانی روابط” دعوت جسورانهای است برای بزرگسال شدن در عشق.
عشق واقعی در استقبال آگاهانه از تفاوتها است. با منفعت گیری از تکنیک “گفتگوی آگاهانه”، زوجین میتوانند بهطور موثر از بازیهای قوت عبور کنند. مقصد نهایی، ساختن رابطهای است که نه تنها پایدار، بلکه عمیقاً شفابخش و موتور محرک رشد فردی هر دو طرف باشد.
دسته بندی مطالب
[ad_2]