تا مجال هست ترمز را بکشید / حذفیات حیاتی برنامه، منافع چه افرادی را تامین می کند؟
[ad_1]
دکتر فرشاد مومنی طی یک سخنرانی در فرهنگستان علوم درمورد کیفیت برنامه هفتم افزود: با کمال تاسف گوش هایی که باید شنوای این او گفت و گو ها باشند و چشم هایی که باید این حقیقت هایی را که تذکر داده می شد را ببینند از کفایت و بایستگی برخوردار نبودند و مسیر طی شده در امر برنامه ریزی گسترش در سرزمین در همان کادر رو به انحطاطی که وجود داشت استمرار اشکار کرده است.
نیازمند تحکیم حس ملی در کشورمان هستیم
این استاد دانشگاه در ادامه اضافه کرد: ما در این جلسات حتی از نهایت شفقت و مهر درمورد این مساله هم سخن بگویید کردیم که چرا سرزمین ما به شکل های گوناگون در شرایط جاری به شدت نیازمند یک برنامه با کیفیت گسترش است. در آنجا به صراحت سخن از این حقیقت به بین آمد که در شرایط جاری و به اعتبار تهدیدهای درونی و بیرونی که نظام ملی را فهمید خودش کرده است ما نیازمند تحکیم حس ملی در کشورمان هستیم و احتمالا با اهمیت ترین کارکرد یک برنامه با کیفیت این است که حس ملی به شدت تضعیف شده از شوک های نفتی را بازسازی می کند.
او با گفتن این که «در دوران های شوک نفتی به جای محور قرار گرفتن منافع ملی ما ناظر زد و خوردهای خشن بیرحمانه و حذفی در درون ساختار قوت هستیم و علتاین مساله هم کاملا روشن است.» در ادامه او گفت: تا وقتی که مناسبات رانتی وجود داشته باشد حداکثرسازی منافع رانتی الزام حذف رقبای بالقوه و بالفعل است. چنانچه می بینیم در دوره ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۰ که قله قیمت نفت در تاریخ بوده است حس ملی از این دریچه به شدت تضعیف شد و امروز یک برنامه با کیفیت می تواند در واقع آن را تحکیم کند.
به حرف های وی، مساله زیاد مهم دیگر این است که کانون های بحرانی تهدیدکننده اصل بقای نظام ملی چه از نظر تعداد و پرشماری و چه از نظر گستره و عمق، حالت دلواپس کننده ای به خودش گرفته و به اعتبار این که بین آن عناصر بحرانی، در هم تنیدگی ها و بر هم فزایندگی های دلواپس کننده ای تشکیل شده است، یک برنامه با کیفیت می تواند در این عرصه نجات دهنده باشد.
استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی افزود: کارکرد مثبت دیگر یک برنامه با کیفیت برای ما این است که به اعتبار بعد افتادگی شدیدی که ایران از نظر جایگاه بین المللی در تعداد بسیاری از عرصه های سرنوشت ساز دچارش شده است و در شرایط آشوبناک جاری جهانی، یک برنامه با کیفیت می تواند حساسیت های بایسته در این عرصه پدید بیاورد و یک اراده فراگیر ملی برای روبه رو ما با آن تهدیدها پدیدار کند. به اضافه این که یک برنامه با کیفیت با اهمیت ترین ابزار آگاهی فراگیر همگانی نسبت به حقیقت های حاضر و چشم انداز تداوم روندهای دلواپس کننده حاضر است و می تواند نظام قوت را پاسخگو کند. در این عرصه ما با بحران حاد در آن روبرو هستیم.
سه نگرانی بزرگ درمورد برنامه هفتم گسترش!
مومنی با گفتن این که “فرآیند برنامه ریزی مشاهده شده به نام برنامه هفتم گسترش عملا حکایت از این دارد که گویی سه نگرانی بزرگ درمورد آن وجود دارد.” افزود: حرف های می بشود دولت های رانتی به تدوین و اجرای یک برنامه با کیفیت حداقل به سه علت بی تمایلند و در ادبیات اقتصاد رانتی این گونه توضیح داده می بشود که چون در مناسبات رانتی اصل بر ظاهر سازی و گزافه گویی است یک برنامه با کیفیت که مبتنی بر یک گزارش عالمانه از حقیقت های حاضر است، مورد تمایل ساختار قوت قرار ندارد!
او افزود: تا همین امروز که مرحله های پایانی تصویب سند موسوم به برنامه هفتم گسترش طی می بشود هیچ گزارش رسمی درمورد تصویری عالمانه و همه جانبه از حقیقت های حاضر در این برنامه مشاهده نمی بشود! گویی دلشان می خواهد هم خود و هم دیگران هم چنان در توهم پیروزی های بیشتر از حد باقی بمانند و تنشان به حقیقت های حاضر نخورد.
اراده ای برای تدوین برنامه با کیفیت مشاهده نمی بشود
این استاد همه دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه گفت: نگرانی کلیدی دومی درمورد این برنامه است این که در ادبیات اقتصاد سیاسی رانتی در توضیح این که چرا در چارچوب مناسبات رانتی، اراده ای برای برنامه با کیفیت داشتن مشاهده نمی بشود، حرف های می بشود که تصویب یک برنامه با کیفیت بابی برای التزام ساختار قوت به تخصیص منبع های کمیاب انسانی و مادی به امور راهبردی باز می کند و اگر دیدید که نسبت به برنامه با کیفیت طفره می روال این را نشانه ای بگیرید که اینها به هیچ وجه آمادگی ملتزم کردن خودشان به این مساله ندارند و دلشان می خواهد که دستشان باز باشد که منبع های کمیاب مادی و انسانی به امور دلبخواه ساختار قوت و در چارچوب مناسبات رانتی تعلق یابد.
او در ادامه او گفت: استدلال سومی که در طفره روی از برنامه با کیفیت در مناسبات رانتی برجسته می بشود این است که مبنا مناسبات رانتی بر عدم تمایل به پاسخگویی محکم است. و به این علت ساختار قوت از اراعه برنامه با کیفیت طفره می رود چون نمی خواهد پاسخگو باشد. ما اینها را مکرر هشدار داده ایم و امروز زیاد متاسفیم که تقریبا کل روندی که طی شده حکایت از این دارد که لااقل قسمت هایی از ساختار قوت زورشان چربیده و اجازه شکل گیری یک برنامه با کیفیت را نداده اند.
مومنی افزود: می پرسند در این سند آیا یک مسئله مثبت هم وجود ندارد؟ جواب این است که مسئله های مثبت در این سند وجود دارد ولی چون آن التزام های نهادمند پدید نمی آید به توانایی دیدیم که مسئله های مثبت طبق معمول به حاشیه رانده می بشود و آن چیزی که باقی می ماند پیشبرد مناسبات و مطامع رانتی است. به این علت در این که در درون دولت و در پیکره بدنه کارشناسی و چه در درون مجلس تلاش های مشفقانه ای در برنامه صورت گرفته که همین سند به غایت کم کیفیت، بهبود یابد؛ من اینها را رد نمی کنم و به سهم خود سپاسگزار آن تلاش ها هم هستم ولی می گویم زمان و زمان و منبع های مادی و انسانی ما در این شرایط خطیر ارزشش زیاد زیاد تر از اینهاست.
در سند برنامه هفتم گسترش، درکی از گسترش اراعه نشده است
او در توضیح زیاد تر او گفت: بای بسم الله برنامه ریزی با کیفیت گسترش، این است که محور درکی که از گسترش اراعه می بشود قابلیت برسی بیابد در حالی که در این سند مطلقا هیچ درکی از گسترش اراعه نشده است. به این علت در این برنامه شاقولی وجود ندارد. در هیچ کدام از سندهایی که تا امروز دستگاه های مسئول انتشار کرده اند این چنین چیزی وجود ندارد. مشکل آنجاست که برخی متوهم می شوند که گویی چون سندی را انتشار می کنند بعد در جستجوی گسترش می باشند.
مومنی اضافه کرد: کافی است که با هر مقیاسی که دلتان می خواهد درمورد این روندهای واگرایی فکر کنید. من چند تا را ذکر می کنم و امیدوارم در این آخرین لحظات، نهادهای فرادست قوای مقننه و مجریه شدت دلواپس کننده بودن این واگرایی ها را فهمیدن و در چارچوبی که نظر کرده ایم روال جاری را متوقف کنند. از دیدگاه اندیشه گسترش ما اگر رو به گسترش باشیم ناظر انبوهی از همگرایی ها خواهیم می بود. افرادی که علاقه مند می باشند به این که ما به شکل بایسته چطور می توانیم از این ورطه نجات اشکار کنیم مراجعه کنند به اندیشه های ژرف و تاریخ ساز گونار میردال (اقتصاددان سوئدی قرن بیستم) که یکی از برجسته ترین متفکران تاریخ گسترش است و در آنجا می گوید آنهایی که میل به توهم دارند به بازارگرایی مبتذل متوسل می شوند تا این توهم را فراگیر کنند تا سیستم به سمت اعتدال حرکت می کند و این گرایش یک گرایش ذاتی و خودکار است در حالی که دنیای واقعی نشان می دهد که اصل بر تشدید واگرایی ها است و هیچ نوع گرایش ذاتی به سیستم های اقتصادی و اجتماعی برای حرکت به سمت اعتدال وجود ندارد مگر این که یک اراده مبتنی بر سازمان و برنامه مناسب این کار را بکند.
او با گفتن این که «از دریچه تحلیل های سطح گسترش ما می توانیم مباحث بسیاری راجع به روال های به شدت دلواپس کننده واگرایی های خطرناک مطرح کنیم از جمله شکاف فزاینده بین الگوی مصرف جاری سرزمین و بنیه تشکیل ملی است.» در ادامه او گفت: برای اولین بار این فردریک لیست (اقتصاددان آلمانی قرن ۱۸ و ۱۹) می بود که در سال های انتهایی ربع اول قرن نوزدهم رهبران کشورهای گسترش خواه را به این مساله حساس کرد و او گفت بازارگرایی کارکردش این است که زمان های مصرف جدا گانه از بنیه تشکیل فراهم می کند و اگر کشوری این مساله را نفهمد دیری نمی گذرد که به سمت دست نشاندگی و مستعمرگی پیش می رود این هشدار را او به رهبران آلمان آن زمان اراعه می کند که اوضاع شان نسبت به امروز ما زیاد بهتر بوده است.
به سوی یک شکاف خطرناک در حال حرکتیم
مومنی افزود: ما الان به سمت یک شکاف به غایت خطرناک و شکنندگی آور در این عرصه در حال حرکت هستیم و اگر علاقه مند بودند پیشنهاد می کنم دوستان به خصوص کتاب ژان بودریار (فیلسوف و جامعه شناس فرانسوی قرن بیستم) به نام صورت بندی مدرنیته و پست مدرنیته را نگاه کنند آنجا نشان می دهد که جامعه ای که به تشکیل فناورانه پشت می کند و مصرف را یله و رها می کند در چارچوب منافع تاجر باشی ها و سوداگرها و دلال ها و رباخوارها با شرایطی روبرو می بشود که من چند تایش را از قول او می گویم اگر در نظام ملی اندیشه استقلال و عدل خواهی و آزادی واهی وجود دارد، باید به این شکاف فزاینده دقت کنند.
بودریار می گوید در جامعه مصرف محور مفاهیم از کارکرد می افتد ما می توانیم ساعت ها بگوییم که به نام استقلال و آزادی و عدل چه خطاها و جنایت هایی صورت می گیرد و به نام برنامه ریزی گسترش چه فاجعه سازی هایی تدارک می بشود.
در ادامه بودریار می گوید در جامعه مصرف محور سیاست ها از کارکرد می افتند. آیا برای نظام تصمیم گیری اساسی سرزمین ما این هشدار کافی نیست که به آنها بگوییم طی بالغ بر ربع قرن قبل هر سیاستی که نظام تصمیم گیری های اساسی سرزمین ما اسمش را سیاست محوری و راهبردی گذاشته است، بدون استثنا با ناکامی روبرو شده است؟ و طنز تلخ و دلواپس کننده مساله این است که در رابطه هر سیاستی که عزیزان زیاد تر از خودشان مایه گذاشته اند شدت این ناکامی زیاد تر و جدی تر بوده. سیاست آزاد سازی تجاری و سیاست خصوصی سازی و سیاست افزایش نرخ ارز و سیاست تعدیل نیروی انسانی در واقع نمونه هایی از برخی با اهمیت ترین این ناکامی ها و از کارکرد افتادگی ها است.
مومنی در ادامه او گفت: مساله زیاد مهم فرد دیگر که بودریار مورد اصرار قرار می دهد این است که حتی قواعد تداوم قسمت نظم اجتماعی هم در همه عرصه ها از کارکرد می افتد. عزیزان این همه برای صیانت از نهاد خانواده هزینه کرده اند اما نمی خواهند فکر کنند که چرا تزلزل در نهاد خانواده به جایی رسیده که داده های مربوط به طلاق طبقه بندی شده است یا این همه تحت گفتن جنبش فرزندآوری هزینه کرده اند اما آخرین داده های رسمی انتشار شده را نمی بینند که در چه وضعیتی هست؟
نمی خواهند به جای تحکم و خشونت، ریشه یابی کنند؟
دکتر مومنی در ادامه یادآور شد: روی هر هنجاری که عزیزان پافشاری کردند جامعه در برابر آن گارد گرفته است و نمی خواهند به جای دل بستن به ابزارهای خشن و تحکم آمیز به طور عالمانه این مسائل را ریشه یابی کنند؟ آرتور لوئیس (اقتصاد دان قرن بیستم و برنده جایزه نوبل) می گوید در جامعه مصرف محور حتی نظام آموزشی هم از کارکرد می افتد. عزیزان نمی خواهند ببینند ما در حالی که با جهش در تعداد دارندگان مدرک از این نظام آموزشی روبرو هستیم همزمان با سقوط های فاجعه آمیز در شاخص منفعت وری کل عوامل تشکیل هم روبرو هستیم؟ اینها همه نشان می دهد که به تشکیل فناورانه پشت کرده اند و رویشان را به مصرف محوری وابستگی آور و واردات محور گشوده اند و تا وقتی که این حساسیت نسبت به این واگرایی شدید بین توان تشکیل ملی و الگوهای مصرف رایج فکری برایش نشود ما بی ارامش ناپایدار و متزلزل باقی خواهیم ماند.
واگرایی های دلواپس کننده و وابستگی های ذلت آور
ارزبری هر واحد GDP در آخر دولت احمدی نژاد، ۵ برابر زمان اغاز به کار آن دولت شد!
او افزود: ما ناظر واگرایی به شدت دلواپس کننده و افزایش وابستگی های ذلت آور به دنیای خارج هستیم و این نتیجه طبیعی پشت کردن به تشکیل فناورانه و دامن زدن به مناسبات مصرف محور است. نگاهی به نقل از های رسمی نشان می دهد که روال تغیرات ارزبری هر واحد GDP (جی دی پی) جدیدی که در این سرزمین پدید می آید چه وضعیتی دارد.
مرکز پژوهش های مجلس در مهر ۱۳۹۲ در گزارشی هشدار داد که در دوره احمدی نژاد با همه آن شعارهای پوچ و تو خالی و غیرصادقانه و غیرعالمانه ای که علیه نظام سلطه داده می شد در ماه های پایانی مسئولیت احمدی نژاد ارزبری هر واحد GDP پنج برابر زمان اغاز به کار آن دولت شده می بود. یعنی شدت بخشی بی سابقه به وابستگی های ذلت آور به دنیای خارج!
چه مقدار باید تلخ و گزنده و تاسف بار باشد که تا این مدت هم در قسمت هایی از ساختار قوت برخی صادقانه دلشان می خواهد که ما یک نظام جدا گانه داشته باشیم. در شعارها هم همین سخن ها را می زنند ولی در عمل ما عمیق تر و عمیق تر وابسته به دنیای خارج می شویم.
خجالت می کشند اهداف سند چشم انداز را یادآوری کنند!
در سند چشم انداز که در اغاز آخر آن هستیم و عزیزان خجالت می کشند که یادآوری کنند نسبت بین آنچه که وعده داده شده می بود با آنچه که تحقق می یابد چیست؟ من می گویم از دریچه وابستگی به دنیای خارج نگاه کنید در سند برنامه چهارم برای تحقق رشد هشت درصدی سقف نیاز نظام ملی ۱۶.۵ میلیارد دلار در نظر گرفته شده می بود اما الان برآوردهایی وجود دارد که می گوید آن ۱۶.۵ میلیارد برای تحقق رشد هشت درصدی امروز به بیشتر از ۲۰۰ میلیارد دلار رسیده است. عزیزان نمی خواهند نگاه کنند که روندهای واگرایی در توانمندی حکومت در ایران دچار چه حالت اسف باری شده؟
سهم ۱۳ درصدی سلامت و آموزش و تغذیه و مسکن از تشکیل ناخالص ملی
فقط ۵ سرزمین بدتر از ایران می باشند
او با گفتن این که ما در ادبیات گسترش می گوییم شما بیایید سهم امور حاکمیتی و امور تصدی گری را نگاه کنید و ببینید واگرایی های ضد گسترش ای که در این عرصه اتفاق افتاده است چه ابعادی یافته است در ادامه او گفت: شما نگاه کنید چند هفته پیش صندوق بین المللی پول گزارشی درمورد اندازه سهم منبع های تخصیص یافته به امور حاکمیتی انتشار کرده و این یکی از شاقول های گسترش است و اشکار می کنند که برای مثال یک حکومت نسبت هزینه هایی که برای سلامت و آموزش و تغذیه و مسکن و زیرساخت های فیزیکی می کند، نسبتش با تشکیل ناخالص داخلی چه مقدار است. گزارش ۲۰۲۳ صندوق بین المللی پول می گوید این نسبت در ایران به ۱۳.۷ درصد است؛ یعنی قابلیت های حکومت برای ایفای تعهداتش در عرصه گسترش به زیر استانداردهای دولت شب گرد اسمیتی رسیده است! و در گزارش صندوق بین المللی پول فقط ۵ سرزمین در دنیا می باشند که از این نظر اوضاعشان بدتر از ماست.
عین این مساله در رابطه امور تصدی گری هم وجود دارد؛ از سال ۱۳۶۸ تا امروز شعار محوری عزیزان این بوده که می خواهیم تصدی گری های دولت را افت بدهیم. نمی خواهید ببینید که تصدی گری های شما به نزدیک به دو برابر تصدی گری های دوره اقتصاد جنگی رسیده است؟ و برای این که ببینید ابعاد ماجرای فاجعه سازی مافیا محوری که در این عرصه وجود دارد چه مقدار است ببینید در این دوره بالغ بر ۳۰ ساله در هر دوره ای که خصوصی سازی زیاد تر بوده بر تصدی گری های دولت افزوده شده است. نمی خواهند این تناقضها و شکنندگی آوری های ناشی از این مساله را نگاه کنند؟
سقوط ایران در آمارهای مربوط به بنیه تشکیل
فرشاد مومنی با گفتن این که «می بینیم که در امتداد این روندهای واگرایی زیاد شدید ما با یک اتفاق زیاد دلواپس کننده دیگر هم روبرو هستیم و آن هم سقوط جایگاه ایران در نظام بین المللی از منظر بنیه تولیدی است.» در ادامه او گفت: نگاهی به دلایل مربوط به شوک های برون زا در سه ساله پایانی جنگ نشان می دهد که از یک طرف ما با سقوط درآمد ارزی روبرو بودیم و از نظر دیگر استراتژی صدام حسین مبنی بر انهدام ظرفیت های تولیدی ما علتشد که سال های ۶۶ و ۶۷ جزو سال های زیاد بد کارکرد اقتصادی در ده ساله اول سپس از انقلاب باشد اما شما ببینید از ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۹ ما ناظر یک سقوط ۳۳ درصدی در شاخص رابطه مبادله هستیم یعنی ما رفته ایم به سمت یک انحطاط خام فروشانه ذلت آور . در حالی که در این دوره بیشتر از ۸۵ درصد کل درآمدهای ارزی تاریخ اقتصاد نفتی ایران در دسترس حکومت بوده است.
از سال ۶۸ تا ۸۹ سقوط ۳۰ درصدی را در مبادلات با دنیای خارج داشتیم و از ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۹ نسبت به اوضاع ۱۳۸۹ مجدد یک سقوط دیگر در شاخص رابطه مبادله ما اتفاق افتاده است. اکنون مدام همراه شوند سخن های تو خالی بزنند و آمارهای بی ضابطه و بی کیفیت دلخوش کنک و فریبکارانه نقل کنند این ما را دچار اوضاع بدتری از شاه سلطان حسین خواهد کرد و چیزی نیست که نیاز به یادآوری داشته باشد.
آنها که غیرت ملی دارند نمی خواهند از مسئولان سرزمین بپرسند؟!
او بر تدوین یک برنامه با کیفیت برای از بین بردن بحران ها اصرار کرد و او گفت: در چارچوب برنامه با کیفیت گسترش این نقص ها و ضعف ها و واگرایی ها برملا می بشود و کل نظام ملی و دوستداران سرزمین را فراخوان می دهید به این که سرزمین را نجات دهند. اما با نهان کاری خارجی ها مسائلشان در ایران حل و فصل می بشود و مسائل ایران حاد تر خواهد شد. آنها که غیرت ملی دارند نمی خواهند در عرصه دقت به این واگرایی ها از مسئولان سرزمین بپرسند که چرا در حالی که GDP سرانه ایران در سال ۱۹۹۷ نزدیک به دو برابر کل کره جنوبی بوده چرا الان شرایطی را توانایی می کنیم که GDP سرانه کره ای ها بیشتر از ۵ برابر ایران شده است؟! یعنی ماجرا این است که دقیقا در وقتی که ما روندهای دلواپس کننده واگرایی را ناظر هستیم رقبای منطقه ای و بین المللی ما اوضاع و احوالشان را زیاد بهتر از ما سامان داده اند.
موضوعات مهمی که در برنامه هفتم، یک کلمه از آنها نیست!
آیا حکومتگران ما دقت دارند آنها که باید بر فراز قوای مجریه و مقننه به روندها نگاه کنند آیا دقت دارند که در این سند هنگامی که یک کلمه راجع به فقر با همه شکنندگی آوری هایی که دارد سخن نزده و چاره اندیشی نشده است درمورد فساد کمر شکن در این اقتصاد یک کلمه سخن نزده است وابستگی های ذلت آور نیاورده شده و ده ها مساله دیگر. لابد عزیزان فکر کرده اند که با وجود این شرایط اولیه در قاعده گذاری هایی که می کنند می توانند گامی به جلو بردارند.
چطور می بشود هنگامی که این همه هزینه کرده اید و نظام آموزش عالی را به این گستردگی فراهم کرده اید و علی رغم بحرانی که در کیفیت آموزش عالی ما وجود دارد بالاخره الان تعداد آدم های تحصیل کرده متخصص و صاحب نظر در حیطه های گوناگون سرنوشت ساز برای گسترش را زیاد کرده اید، اکنون چرا کفران نعمت می کنید و از این متخصصان شراکت زدایی می کنید و پشت درهای بسته و با یک شیوه های واقعا غیرقابل قبول از نظر کیفیت برنامه گسترش می نویسید و فقط ادایش را در می آورید؟! چطور فهمید نمی شوید با این روندهای واگرایی اوضاع ما بدتر و بدتر می بشود؟ اگر واقعا حساب و کتابی در کار است شما برنامه ای بگذارید تا ما او گفت و گو های ملی در این عرصه راه بیندازیم. من فقط الان می توانم مطرح مساله کنم والا ورود در جزئیات زیاد مجال می طلبد.
چرا سه دهه روال شوک درمانی را متوقف نمی کنید؟
مومنی او گفت: الان سه دهه است راه نجات ایران را از کانال شوک درمانی جستجو کرده اید من می خواهم بگویم نمی خواهید این روال را متوقف کنید؟ ازخودتان سوال کنید چه دست هایی در کار است که مجدد پچ پچ های عناصری از گروه های ذینفع در ساختار قوت بلند شده که خواستار شوک به قیمت حامل های انرژی می باشند؟ فهمید نشدید که در این شوک درمانی ها مردم و حکومت و تشکیل کننده ها توان شان سقوط کرده و مافیاها و مفتخورها و رباخوارها تحکیم شده اند باز می خواهید این را تداوم ببخشید؟
او افزود: می توان یک فهرست ۵۰ گانه از روندهایی که باید متوقف شوند تهیه کرد از با اهمیت ترین روندها شوک درمانی است. می خواهم بگویم در تاثییر شوک درمانی، ناظر حاکمیت زدایی از بازار پول و اندوخته و بازار ارز و بازار کار بوده ایم و شرم آور نیست برای ما که شعارمان کرامت انسانی است که برخی گزارش های رسمی بین المللی اندازه قسمت غیررسمی ما را در بازار کار در نزدیک به ۹۰ درصد گزارش کرده اند؟ یعنی ما از نظر مناسباتی در بازار کار به دوران پیشا اندوخته داری وحشی برگشته ایم.
تلاش برای تخلیه ذخایر ارزی
با بسترسازی های مافیاها، جهش های بزرگ در نرخ ارز تشکیل می کنند و سپس ذخایر استراتژیک بین نسلی ارزی سرزمین را تحت گفتن تلاش برای کنترل نرخ ارز در بازار سیاه می ریزند. گزارش های بانک مرکزی می گوید فقط در ربع قرن قبل نزدیک به ۳۷۰ میلیارد دلار از ذخایر قیمت سرزمین را این طور دود کرده اند! من می گویم چه مقدار خدا رحم کرده که می خواستید نرخ ارز را کنترل کنید!
دکتر عباس شاکری تحقیقاتی کرده اند که نشان می دهد با لحاظ کردن سقوط بالغ بر ۷۵ درصدی قوت خرید دلار در ربع قرن قبل، نرخ دلار در ایران چیزی نزدیک به ۳۰ هزار برابر شده است! با این حال باز می خواهند این روندها ادامه یابد!
شما پشت به مقصد هستید؛ هنگامی روندهای واگرایی به این صورت است یعنی شما با این شیوه، حکمرانی ضدتوسعه را تحکیم می کنید و شکنندگی ها را در سرزمین افزایش می دهید و به این علت ناپایداری ها را نهادینه می کنید. من به فرد یا گروه خاصی نسبت نمی دهم می گویم چون اینها به بنیه کارشناسی سرزمین پشت کرده اند آن ظرفیت ذخیره دانایی که برای اداره این حکمرانی به کار گرفته می بشود هیچ تناسبی با بایسته های آن ندارد.
مومنی در ادامه سخنرانی خود درمورد «کیفیت برنامه هفتم گسترش» در موسسه دین و اقتصاد او گفت: می گویند اعتبار و کیفیت برنامه های گسترش در درجه اول به فهمی که از گسترش اراعه می بشود بر می گردد و به نظر من آن فهمیدن مسلطی که جامعه علمی از گسترش پذیرفته می گوید جهت گیری هایتان را باید با ده متغیر کنترل کنید. اولین متغیر رابطه مردم با حکومت است. هم ادبیات گسترش و هم توانایی تاریخی در ایران می گوید اگر به منافع اکثریت مردم پشت کردید و به خواسته های آنها دقت نکردید خواه نا خواه به سمت دست نشاندگی قوت های خارجی حرکت خواهید کرد.
من نشانه های دلواپس کننده ای ازاین مساله را در ربط با روندهای ارزبری فزاینده هر واحد تشکیل داخلی توضیح داده ام ولی اگر می خواهید داخل جزئیاتش بشوید درد دل های تشکیل کنندگان را ببنید . هر فردی به سمت عمق بخشی در تشکیل داخل می رود ورشکسته می بشود و هر فردی که شدت مونتاژکاری و ظاهر سازی و فریب کاری را افزایش می دهد سودهای نجومی می برد.
به آنها که می گویند به خواست مردم تن ندهید، شک کنید!
بنابر گزارش جماران؛ این عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی با گفتن این که «اگر شماها را افرادی فریب داده اند و تحریک کرده اند که به خواسته های مردم تن ندهید و آن را نشانه ضعف بدانید به آنها مشکوک شوید.» در ادامه او گفت: حکومت جدا گانه نمی تواند به خواسته های اکثریت مردم پشت کند و بتواند نجات یابد. اینها می خواهند صنعت نفت را هم دچار صد مدل آشفتگی کنند و می گویند می خواهیم مردمی سازی کنیم. شما فهمید نیستید این مردم هفتاد درصدشان یا زیر خط فقر می باشند و یا در اغاز فقیر شدن کامل؟! راجع به کدام مردم سخن بگویید می کنید؟ چه افرادی می باشند که می توانند داخل این بازی ها شوند؟ نمی فهمید که صنعت نفت جزء اندوخته برترین رشته فعالیت ها است؟ تحت گفتن این که می خواهیم طلب های اندوخته صندوق گسترش را بدهیم از این راهکارها اراعه می دهند در حالی که من ۱۵ راهکار کم هزینه می دهم که هم صندوق به طلب برسد و هم بهم ریختگی هایی که نشانه های شوم تجزیه صنعت نفت از آن مشاهده می بشود را انجام ندهیم. یقیناً باب همه او گفت و گو های کارشناسی سرنوشت ساز را عزیزان بسته اند و فکر می کنند با پاک کردن صورت مساله می توان آن را حل کرد.
او در ادامه او گفت: شاقول دومی که نقل می بشود، شاقول همراستایی بین منافع فردی و جمعی و همراستایی جهت گیری های مختصر زمان با مصالح دور زمان است. هنگامی اصل را بر مناسبات رانتی می گذارند دقیقا در جهت واگرایی در این دو عرصه حرکت می کنند. آدام اسمیت در کتاب ثروت ملل خود می گوید فقط در چارچوب یک مناسبات عادلانه و مبتنی بر تشکیل فناورانه است که منافع فردی و جمعی با هم همراستا می شوند. نمی توان دلال سالاری و رباخوار سالاری تشکیل کرد و فکر کرد که این همراستایی ها تشکیل می بشود. به جای این همراستایی ها، آن واگرایی ها به سرزمین تحمیل خواهد شد!
مومنی در ادامه گفت: شاقول یا متغیر سوم در فهمیدن از گسترش می گوید که بنیه تشکیل فناوانه راه است؛ ما صد بار حرف های ایم و این جزء بدیهیات اولیه عقلی است که تشکیل فناورانه در ابتدا قادر به رقابت به مافیاها و مفت خورها و رباخوارها نیست و به این علت تا هنگامی در یک برنامه گسترش، شما هزینه زمان مفتخوارگی و رباخواری و دلال سالاری و واردات سالاری را بالا نبرده باشید و یک برنامه حمایتتوسعه گرا از تشکیل طراحی نکرده باشید امکان ندارد تشکیل فناورانه ریشه بدواند. عکسش اتفاق می افتد و شما در آن واگرایی هایی که از دریچه عمق بخشی و شدت بخشی و وابستگی به واردات تحلیل شد، اینها را مشاهده می کنید.
این استاد دانشگاه در ادامه گفتن متغیرها و شاقول های فهمیدن از گسترش تصریح کرد: متغیر زیاد مهم بعدی، تمهید فضای مساعد بین المللی برای گسترش است. در برنامه هفتم گسترش هیچ یک از درس های تاریخی در عرصه نحوه تنظیم مناسبات بین المللی مراعات نشده و تلخ ترین تکه ماجرا این است که کلا این او گفت و گو در سند برنامه بین زمان حذف شده است. یعنی اینها طوری فکر کرده اند که انگار همه قوت های بزرگ با دو دست روی زانو زل زده اند به این که ما چه می کنیم تا با ما همراهی کنند!
در منازعه هژمونیک طرفین؛ همه آنها، ایران را روی خاک افتاده و ذلیل می خواهند
برچسب امنیتی می زنند و اهل خرد را می ترسانند که سخن نزنند!
او با هشدار نسبت به شرایط امروزی جامعه و حالت ایران در نظام بین الملل او گفت: بزرگان می گویند در کل ۲۵۰ سال قبل هر بار که منازعه هژمونیک جریان یافته است، طرفین می خواهند ایران را ذلیل و روی خاک افتاده ببینند و همه آن کارها را برای این کار پیش برده اند . برچسب امنیتی می زنند و اهل خرد را می ترسانند تا در این باره سخن نزنند! آیا شما نمی بینید که در نقطه عطف سال ۱۹۰۶ که انقلاب مشروطیت در ایران پیروز شد و امید می رفت که ایران از ورطه این استبداد زدگی و استعمارزدگی نجات یابد روس ها و انگلیس ها که در بقیه مسائل دنیا اختلاف داشتند سراین که ایران نباید سر بلند کند توافق کردند و قرارداد ۱۹۰۷ را امضا کردند؟!
او او گفت: در سال های میانی قرن بیستم که به همت زنده یاد دکتر مصدق و یارانش مجدد می خواستیم جایگاه مستقلی بیابیم هنگامی نظم انگلیسی جای خود را به نظم آمریکایی می داد این دو که در دنیا تعارض منافع داشتند باهم متحد شدند تا کودتای ۲۸ مرداد را راه بیندازند و اگر حساب و کتابی در کار باشد شما روایت زنده یاد انور خامه ای را در کتاب اقتصاد بدون نفت ببینید که می گوید به محض این که کودتا شد آنقدر ظرفیت های مصرفی وارداتی در ایران تشکیل کردند که از طریق آن همه دستاوردهای دکتر مصدق برای شکل گیری یک صنعت ملی روزآمد را از بین ببرند!
اگر به مردم پشت کنید جان سالم به در نمی برید
الان هم همان منازعه هژمونیک وجود دارد و اهل درد را دعوت می کنم به مقاله ای که مجله آمریکایی فارین افرز در شماره سپتامبر و اکتبر ۲۰۲۲ نوشته تحت “گفتن طوفان جهانی در راه است؟”
نویسنده این مقاله ریچارد هاس است که رییس شورای روابط خارجی آمریکاست؛ در آنجا تصریح می کند که به اعتبار منازعه هژمونیک؛ آشفتگی ها جهان را فرا می گیرد، چون قوت های بزرگ باهم زور آزمایی می کنند. این مقاله را بخوانید حیاتی ترین مسئله اش این است که کانون مهم تصفیه حساب های طرفین این منازعه هژمونیک، منطقه خاورمیانه و خلیج فارس است. در این شرایط اگر به مردم پشت کنید نمی توانید از این ورطه جان سالم به در ببرید! باید به اندازه اهمیتی که این مساله دارد بابش را باز کنند و اجازه دهند که همه افرادی که دل در گروی آینده این سرزمین دارند پشتیبانی کنند تا برنامه ای با کیفیت طراحی کرده و از این بحران ها عبور کنیم.
او گفت و گو از سیاست خارجی، تشکیل فناورانه، نگاه گسترش گرا به صنعت و نفت و محیط زیست را حذف کردید، سپس اسمش را گذاشتید سند برنامه گسترش هفتم؟!
منافع چه فردی در این حذف کردن ها وجود دارد؟!
او در ادامه او گفت: شاقول یا متغیر حیاتی بعدی، نحوه روبه رو با نااطمینانی های با منشاء طبیعت و تعامل های انسانی است. این همه درمورد شرایط فاجعه بار پایداری محیط زیستی هشدار می دهند، آن زمان عزیزان راهکارشان این است که او گفت و گو در این عرصه را از برنامه هفتم گسترش حذف کنند! واقعا آدم نمی فهمد که منافع چه فردی در این حذف کردن ها وجود دارد؟! او گفت و گو از سیاست خارجی، از تشکیل فناورانه و نحوه نگاه گسترش گرا به صنعت نفت و او گفت و گو از محیط زیست را حذف می کنید سپس اسمش را سند برنامه گسترش سرزمین می گذارید؟!
به گزارش جماران از این جلسه، فرشاد مومنی در ادامه گفتن متغیرها و شاقول های برنامه گسترش مناسب او گفت: یکی دیگر از شاقول ها، نحوه برخورد با شراکت فعال و مبتنی بر عزت مردم در سرنوشت خودشان است. هنگامی گزارش های رسمی می نویسند که در این سه دهه ای که برنامه منحط تعدیل ساختاری اجرا شده، نزدیک به دو سوم جمعیت فعال سرزمین، نقشی در تشکیل ملی ندارند؛ باید با این شاقول، برنامه را اعتبار سنجی کنید که چه مقدار به گسترش نزدیک یا دور است؟ اینها آن شاقول هایی می باشند که در واقع فهمیدن این سند را از گسترش می توان با آن سنجید. سپس از این که این فهمیدن تکلیفش روشن شد، ما سراغ فلسفه های برنامه ریزی می رویم. حداقل ۲۵ مورد فلسفه کلیدی برای برنامه ریزی دیده شده که اگر حساب و کتابی در کار می بود، باید بر پایه آن گزارش مطالبه و اعتبار سنجی می کردیم و سپس می آمدیم یک به یک ماجرا را زیر ذره بین قرار می دادیم و یک برنامه با کیفیت از آن در می آوردیم
این استاد دانشگاه اضافه کرد: با اهمیت ترین فلسفه برنامه ریزی، مهار نااطمینانی ها از دل این سند است؛ شدت بخشی بی سابقه به نااطمینانی ها با منشاء طبیعت از طریق بحران زیست محیطی بیرون می آید و هم تشدید بحران انسجام و مطمعن اجتماعی و ظهور ناهنجاری های گسترده! برای این که اصلا اینها در این برنامه مطرح مساله نشده است.
داگلاس نورث و همکارانش تعریفی از دولت شکننده اراعه می دهند و می گویند: دولت شکننده، دولتی است که فقط و فقط قادر به حمایتاز زیرمجموعه خود حکومت است؛ آن زمان ببینید که بر پایه داده های رسمی انتشار کردن یافته مربوط به لایحه بوده ۱۴۰۲ نشان داده اند در آن سند که ۸۷ درصد منبع های محرومیت زدایی و سیاست های حمایتی فقط به عائله دولت اصابت می کند یعنی ۱۳ درصدش برای بقیه جمعیت هشتاد و چند میلیونی است!
تسخیر دولت و بازار به دست مافیا
او در ادامه او گفت: او گفت و گو های فرد دیگر هم هست؛ برای مثال فکر کنید درمورد نقطه عطف فروپاشی بلوک شرق می گویند که او گفت و گو راجع به “دولت در برابر بازار” در فروپاشی شوروی یک او گفت و گو انحرافی است. ماجرا نه دولت است و نه بازار. ماجرای ما امروز این است که مافیاها هم دولت و هم بازار را به تسخیر خود در می آورند!
هنگامی ما جهت گیری های سیاستی را مشاهده می کنیم که منافع حتی حکومت و مردم در آن دیده نمی بشود اما در عین حال به عریانی، منافع مافیاها دیده می بشود! نشان می دهد مساله تسخیر شدگی ساختار قوت هم یک مساله زیاد حیاتی است که ما باید در این عرصه مورد دقت قرار دهیم.
چطور می توانید اسم برنامه هفتم گسترش را با کیفیت بگذارید؟ در حالی که اصل هماهنگی را حذف کرده اید!
مومنی افزود: می گویند فلسفه زیاد حیاتیِ برنامه ریزی گسترش، تشکیل هماهنگی ها است. یک گزارش که به طور روش مند بگوید که نظام ملی از دریچه چه ناهماهنگی هایی الان هزینه متحمل می بشود، وجود ندارد! چطور می توان اسم این را برنامه با کیفیت گسترش گذاشت، در حالی که اصل هماهنگی را حذف کرده اند؟!
هنگامی معاونت های یک وزارتخانه با هم هماهنگ نیستند و زیر پای همدیگر را می کشند!
چندی پیش در زمان کرونا یکی از زیرمجموعه های ریاست جمهوری درمورد این که چرا ایران این قدر نسبت به شوک های برون زا، شکنندگی دارد حرف های می بود ناهماهنگی در درون نظام اجرایی سرزمین بیداد می کند و مصداق هایی را نوشته می بود که در زمان مناسب آنها را نقل می کنیم و ما در این عرصه زیاد بحران داریم. من می توانم شواهدی را برای شما ذکر کنم که در زیر مجموعه های مدیریت اقتصادی سرزمین، معاونت های یک وزارتخانه باهم هماهنگ نیستند و زیر پای همدیگر را می کشند و اصلا نقل نمی بشود!
شاقول بعدی که به گفتن فلسفه برنامه ریزی نقل می کنند به حرف های فرشاد مومنی، مساله قفل های تاریخی است که به آن “وابستگی به مسیر طی شده” می گویند. او در ادامه می گوید: واقعا از این دریچه آنقدر او گفت و گو های خارق العاده وجود دارد که نمی بشود حدی برای اهمیت شان فکر کرد. این که جنبش مشروطه خواهی که کل ماجرایش محدود شدن ساختار قوت و عدل خواهی بوده چطور می بشود که سپس از صد سال در سال ۱۳۷۶ سیدمحمد خاتمی با همان شعارها مورد اقبال عمومی قرار گرفت! یعنی ماجرای این قفل شدگی ها، یک و دو و صد مورد نیست! اما مطرح مساله در این عرصه نمی بینیم.
این استاد دانشگاه در ادامه افزود: باید زیاد صریح و شفاف بگوییم که ناظر تشدید روندهای واگرایی در آینده خواهیم می بود؛ و این برازنده جامعه ما نیست، برازنده اقتضائات زمانه ما هم نیست. به این علت می خواهیم با دامن زدن به مباحث حیاتی و سرنوشت ساز ایران که به کلی و به طور اصولی در این سند (برنامه هفتم گسترش) حذف شده اند؛ خواهش کنیم و بگوییم که با حذف کردن این مسائل حیاتی، انتظار نداشته باشید آبی برای سرزمین گرم بشود!
تا مجال هست ترمز را بکشید
به نقل از جماران، فرشاد مومنی در آخر هشدار داد: صمیمانه و خاضعانه می خواهیم تا مجال هست ترمز روندهای واگرایی را بکشند تا بر پایه علتتوسعه و فلسفه های برنامه ریزی، برنامه ای با کیفیت و با شراکت اهل نظر و صاحب صلاحیت، طراحی کنیم که انشاءالله نجات اشکار کنیم. باز هم اصرار می کنم این که ما این قدر اصرار داریم، برای این است که دلمان می سوزد. ظرفیت های دانایی حاضر در ایران برای برون رفت از این بحران ها کفایت می کند. ولی من نمی دانم چه دست هایی در کار است که به جای این که این کار را بکنند، انگیزه کشی می کنند! روزی یک بازی در دانشگاه راه می اندازند روزی یک ماجراجویی تازه راه می اندازند و سپس هم اسم هایی رویش می گذارند, همانند این که فردی بی هیچ مناسبتی اسم بچه اش را رستم بگذارد تا مردم از او بترسند!
استاد اقتصاد دانشگاه علاطمه طباطبایی در آخر اصرار کرد: واقعا اگر به اندوخته های انسانی حاضر سرزمین اعتنای بایسته ای بشود من صمیمانه و مشفقانه و با مطمعن عرض می کنم که تا این مدت امکان برون رفت از دورهای باطل گسترش نیافتگی در ایران فراهم است و امیدوارم آنهایی که باید بشنوند قبل از مرگ سهراب این ندا را بشنوند.
[ad_2]
منبع