فرهنگ وهنر

نقد سریال گردن‌زنی؛ چند پله بدتر از ماقبل مقوا_صبح سریع

[ad_1]
به گزارش صبح سریع

سریال‌های ایرانی نمایش خانگی در سال‌های تازه به‌شدت به سمتی حرکت کرده‌اند که زندگی‌های لوکس، روابط اغراق‌شده و داستان‌های گنگستری را به نمایش می‌گذارند. این روال نه‌تنها دور از حقیقت جامعه ایران است، بلکه به‌نوعی توهین به شعور مخاطبان محسوب می‌شود. هنگامی که سریال‌هایی همچون گردن‌زنی ساخته خواهد شد و از پرونده‌های جنایی به‌گفتن سوژه‌ای برای تحریک احساسات و جذب مخاطب منفعت گیری می‌کنند، به‌وضوح می‌توان عدم فهمیدن سازندگان از ماهیت هنر و ماموریت آن در نقد و بازتاب حقیقت‌های اجتماعی را مشاهده کرد. در این نقد، تلاش می‌کنیم به ابعاد گوناگون این مشکلات و زیان های فرهنگی این سریال بپردازیم و نشان دهیم که چرا این آثار نه‌تنها به جامعه پشتیبانی نمی‌کنند، بلکه به آن صدمه می‌رسانند.

جنجال‌سازی به‌جای محتوای غنی

در ابتدا باید به یکی از ویژگی‌های مهم سریال گردن‌زنی و آثار شبیه اشاره کنیم؛ یعنی تلاش برای تشکیل جنجال و تحریک احساسات از طریق صحنه‌های شوکه‌کننده و جذابیت‌های سطحی. این سریال‌ها عمدتاً به جستوجو آن می باشند که با نمایش تصاویری که به طور معمول از پخش آن‌ها در رسانه‌های رسمی جلوگیری می‌شود، برای خود تماشاگر جذب کنند.

این شیوه در واقع به‌نوعی سوءاستفاده از آزادی نسبی است که پلتفرم‌های اینترنتی در اختیار کارگردانان قرار خواهند داد. اما سؤالی که باید پرسیده شود این است که آیا این جنجال‌ها می‌تواند جانشین محتوای غنی و عمیق شود؟ آیا صرف نمایش صحنه‌های ممنوعه، به معنی ساختن سریالی دلنشین و مورد قیمت است؟ جواب به‌وضوح منفی است.

سازندگان این آثار به‌جای پرداختن به مشکلات واقعی جامعه و نمایش دغدغه‌های طبقات گوناگون اجتماعی، تنها به فکر جلب‌دقت مخاطب می باشند. این نوع رویکرد به سریال‌سازی در نهایت به تخریب فرهنگ عمومی و تشکیل نوعی شوق کاذب منجر می‌شود که هیچ‌گونه قیمت ماندگاری ندارد. به‌علاوه، منفعت گیری از این چنین تکنیک‌هایی به‌وضوح نشانه‌ای از ناتوانی سازندگان در اراعه محتوای واقعی و مورد قیمت است که بتواند بدون نیاز به جنجال و تحریک احساسات، تماشاگر را جذب کند.

اقتباس نادرست از پرونده‌های جنایی

یکی دیگر از موضوعات قابل‌او گفت و گو، منفعت گیری از پرونده‌های جنایی به‌گفتن منبع داستانی است. درحالی‌که پرونده‌های جنایی می‌توانند منبع های مناسبی برای تشکیل آثار درام و اجتماعی باشند، اما سریال‌هایی همانند گردن‌زنی به‌وضوح نشان خواهند داد که سازندگان این آثار فهمیدن صحیحی از چگونگی اقتباس از این پرونده‌ها ندارند. به‌جای این که به عمق داستان بپردازند و از جنبه‌های انسانی، روان‌شناختی و اجتماعی آن منفعت گیری کنند، تنها به جنبه‌های شوکه‌کننده و جنایی آن پرداخته می‌شود. این قضیه علتمی‌شود که داستان‌ها سطحی و بی‌محتوا شوند و نتوانند اثری عمیق بر مخاطب بگذارند.

اقتباس دراماتیک از پرونده‌های جنایی نیازمند نگاهی دقیق و پژوهشی است. نویسندگان باید بتوانند لایه‌های نهان این پرونده‌ها را کشف کرده و به شکل هنری به عکس بکشند. اما متأسفانه سریال‌هایی همانند «گردن‌زنی» به‌جای این که این پتانسیل‌ها را به‌درستی به کار بگیرند، به حرام کردن سوژه‌های بکر دست می‌زنند و تنها به جستوجو جذب تماشاگر از طریق تحریک احساسات و نمایش جنجال‌آفرین می باشند.

آرزوهای دست‌نیافتنی و اغراق در نمایش زندگی لوکس

یکی از ویژگی‌های بارز سریال گردن‌زنی و دیگر آثار شبیه، نمایش زندگی‌های لوکس، خانه‌های شیک، ماشین‌های گران‌قیمت، و روابط عاشقانه بی‌آخر است. این سریال‌ها به شکلی اغراق‌آمیز تلاش می‌کنند زندگی‌هایی را به عکس بکشند که از نظر زیاد تر مردم ایران دست‌نیافتنی است. این نوع نمایش نه‌تنها به حقیقت نزدیک نیست، بلکه به‌نوعی تحقیر مردم و طبقات پایین جامعه تبدیل شده است. سازندگان این آثار با نمایش زندگی‌های رؤیایی، به‌جای اراعه راهکار یا نمایش دغدغه‌های واقعی مردم، تنها به دامن‌زدن به حسرت‌ها و آرزوهای دست‌نیافتنی آن‌ها می‌پردازند.

تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ها درباره انتخابات، سیاست، اقتصادی، ورزشی، حوادث، فرهنگ وهنر و گردشگری و تکنولوژی را در وب سایت خبری صبح زود دنبال کنید.

این نوع نمایش زندگی علتمی‌شود که مخاطب نه‌تنها خود را در داستان‌ها و شخصیت‌ها نبیند، بلکه از آن‌ها فاصله بگیرد و حس بیگانگی کند. در نتیجه، به‌جای تشکیل ارتباطی عمیق و معنادار با مخاطب، این سریال‌ها تنها به تشکیل نوعی حسرت و نارضایتی دامن می‌زنند که هیچ‌گونه منفعت‌ای برای مخاطب ندارد. این حالت علتمی‌شود که سریال‌ها به‌نوعی «مخدر فرهنگی» تبدیل شوند که مخاطب را از مشکلات واقعی خود دور می‌کنند، بدون این که به او امید یا راهکاری اراعه دهند.

بی‌ربط بودن به جامعه ایران

یکی از بزرگ‌ترین مشکلات سریال‌های نمایش خانگی ایرانی، عدم ربط آن‌ها با جامعه و فرهنگ محلی است. در این سریال‌ها شخصیت‌ها، روابط و مناسبات به‌طوری به عکس کشیده خواهد شد که گویی هیچ‌گونه ارتباطی با جامعه واقعی ایران ندارند. شخصیت‌ها در این آثار زیاد تر همانند به قهرمانان فیلم‌های هالیوودی یا سریال‌های ترکی می باشند تا مردم واقعی ایران. زنان و مردانی که همیشه بزک‌کرده و در بهترین حالت خود به عکس کشیده خواهد شد، سوار ماشین‌های مدل‌بالا خواهد شد و در خانه‌هایی زندگی می‌کنند که تنها در رؤیاها قابل‌فکر است.

این نوع نمایش علتمی‌شود که مخاطبان نتوانند خود را با شخصیت‌ها و داستان‌ها هم‌ذات‌پنداری کنند و این به‌وضوح به زیان سریال است. داستان‌ها و شخصیت‌ها باید به‌طوری باشند که مخاطب بتواند خود را در آن‌ها ببیند و با مشکلات و چالش‌های آن‌ها ربط برقرار کند. اما در سریال‌هایی همانند «گردن‌زنی» این چنین چیزی وجود ندارد و این قضیه علتمی‌شود که سریال‌ها تنها به‌گفتن سرگرمی‌های بی‌معنی و بی‌ربط با زندگی واقعی برداشت شوند.

ناتوانی در اراعه نقد اجتماعی

هنر و سریال‌سازی باید بتواند به‌گفتن ابزاری برای نقدوتحلیل مسائل اجتماعی عمل کند. اما سریال‌هایی همانند «گردن‌زنی» نه‌تنها از این ماموریت غافل شده‌اند، بلکه به‌نوعی به ترویج فرهنگ مصرفی و سطحی پرداخته‌اند که در آن مخاطب تنها مصرف‌کننده محتوای دلنشین و اغراق‌شده است، بدون این که به تحلیل و تفکر در رابطه مسائل واقعی پرداخته شود.

این سریال‌ها به‌جای اراعه نقدی از ساختارهای اجتماعی یا به‌تصویرکشیدن مشکلات واقعی مردم، تنها به جستوجو تحریک احساسات و نمایش جنبه‌های دلنشین و جنجالی می باشند. این رویکرد به‌وضوح نشان‌دهنده ناتوانی سازندگان در فهمیدن ماهیت هنر و ماموریت های آن در جامعه است. هنر باید بتواند مردم را به فکر وادار کند و آن‌ها را به تحلیل و نقد مسائل اجتماعی ترغیب کند، نه این که تنها به تحریک احساسات سطحی و جذب مخاطب بپردازد.

نتیجه‌گیری؛ الزام تحول رویکرد در سریال‌سازی

سریال‌هایی همانند گردن‌زنی نه‌تنها به بهبود فرهنگ و جامعه پشتیبانی نمی‌کنند، بلکه به آن صدمه می‌رسانند. این آثار با نمایش زندگی‌های غیرواقعی و اغراق‌آمیز، به‌نوعی تحقیر مردم و افزایش حسرت‌ها و ناامیدی‌ها دامن می‌زنند. هنر و سریال‌سازی باید بتواند به‌گفتن ابزاری برای نقد اجتماعی و ترقی آگاهی جامعه عمل کند، اما متأسفانه این آثار تنها به جستوجو جنجال‌آفرینی و جذب مخاطب از طریق تحریک احساسات سطحی می باشند.

ملزوم است که سازندگان و نویسندگان این آثار به‌جای تمرکز بر جنبه‌های جنجالی و سطحی، به جستوجو اراعه محتوایی عمیق و مورد قیمت باشند که بتواند مخاطبان را به فکر وادار کرده و به بهبود جامعه پشتیبانی کند. هنر باید بتواند آینه‌ای برای بازتاب حقیقت‌ها و مشکلات جامعه باشد، نه این که تنها به یک وسیله برای سرگرمی و فرار از حقیقت تبدیل شود.

دسته بندی مطالب

اخبار کسب وکار ها

خبرهای ورزشی

خبرهای اقتصادی

خبرهای فرهنگی

اخبار پزشکی

اخبار فناوری

[ad_2]

منبع